چکیده :

يكي از تصورات رايج، اما قطعا نادرست در مورد نظريه و نقد ادبي، آن است كه نظريه و نقد ادبي را فقط در متون معاصر مي توان اعمال كرد. حال آن كه نقد يك ابزار علمي است و هر متن ادبي، خواه كلاسيك و خواه معاصر، از ديدگاه مدرنيستي قابل نقد و بررسي است. يكي از گونه هاي ادبي كه در طول سال هاي اخير دست خوش تغييراتي مهم بوده است داستان كوتاه است و شكلي نوين از روايت داستاني كه هر روز، كوتاه و كوتاه تر مي شود، ميني ماليسم(minimalism) است كه آن را در زبان فارسي «خردگرايي» و «حداقل گرايي» ناميده اند كه داراي ويژگي هايي مشترك است. در ادبيات غني كلاسيك فارسي، چه در نثر و چه در نظم، حكايت ها و داستان هايي فراوان وجود دارد كه از جهاتي بسيار قابل انطباق با خصوصيات داستان هاي ميني ماليستي است. مقاله حاضر مي كوشد با ارائه و بررسي نمونه هايي از داستان هاي بسيار كوتاه ديوان كبير مولانا، ويژگي هايي را كه براي سبك ميني ماليسم برشمرده اند تبيين نمايد.

کلید واژگان :

نظريه هاي مدرن ادبي، داستان كوتاه، ميني ماليسم، حكايت، ديوان كبير مولانا



ارزش ریالی : 350000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک