یکی از ویژگیهای آسیای مرکزی، وجود اقوام مختلفی است که در طول تاریخ تأثیرهای متقابل فراوانی روی یکدیگر و بر ایران گذاشتهاند و اغلب در سرنوشت سیاسی یکدیگر تاثیرگذار بودهاند. این اقوام گاهی اوقات به خاطر تفاوتها و اختلافات قومی، رو به درگیری آورده و حتی با وجود اینکه اقلیت ناچیزی بیش نبودند، اما برای دستیابی به اوج قدرت سیاسی و در دست گرفتن سرنوشت خویش، نه تنها حیات سیاسی صحرانشینی سرزمین خویش بلکه تمدنهای شهری کشورهای همسایه را نیز به مخاطره و به ورطه سقوط و تجزیه کشاندند. از این میان تاتارها، بازماندگانی از قبایل ترک، به ویژه قپچاق هایی بودند که بخش اعظمی از ارتش مغول را تشکیل داده بودند و در اوایل سده سیزدهم با لشکرکشی و سلطه بر سراسر آسیای مرکزی، امپراطوری خود را از شرق تا غرب عالم گسترانده و علاوه بر ایران و چین، روسیه را نیز به تصرف خود درآورده و از آنجا اروپا را دستخوش هجوم خود ساخته بودند. روسیة کنونی مرکز بخش غربی امپراتوری مغول بود که به «اردوی زرّین» شهرت داشت. پس از افول امپراطوری مغول و حتی سقوط خان نشین قازان و تسلیم آن به روسها، تاتارها گرفتار سرخوردگی شدید و تحمل فراز و نشیب های بسیاری شدند اما تاکنون هیچ گاه از تلاش برای حفظ بستگیها و عناصر هویتی خود کوتاه نیامده و در حتی برای بازگشت به عظمت گذشته خود و بازیابی هویت ملی ولگا-اورالز و حتی ایجاد همبستگی با تاتارهای مقیم سیبری و اروپای شرقی نیز اهتمام فراوانی بکار بسته اند. اما سئوال اصلي در اين مقاله اين است كه اگر تاتارها داراي خصوصيات يك ملت باشند آيا قلمرو جغرافيايي اينان از اردوي زرين است و چگونه به سرزمين بزرگتري به نام ولگا-اورال مي انديشند. در اين مقاله، ضمن ريشهيابي تاتار و پيشينه تاريخي تاتارها و همچنين روابط آنان با همسايگان خود از جمله ايلخانان ايراني به اين سئوال پاسخ داده شده كه اين پيشينه و ساختار جمعيتي و پراكندگي قومي تاتارها در روسيه و خارج از آن، چه نقشي را در آينده سياست منطقه برعهده خواهد گرفت.