زنان ايراني تمايلات مختلفي دارند که به لحاظ ماهيتي قابل تفکيک از يکديگرند. زنان اصول گراي اسلامي که سالهاي با استبداد داخلي و استعمار خارجي نبرد کرده اند و براي تأسيس جمهوري اسلامي هزينه هاي سنگيني را متقبل شده اند در يک گروه قرار مي گيرند و هيچگاه حاضر نيستند نسبت به تهاجم عليه معنويت، اعتقادات مذهبي و تماميت ارضي کشور و همچنين هويت فردي آنها بويژه درباره نقش مادري کوتاه بيايند. د رگروه بعدي زنان اصلاح طلب اسلامي قرار دارند که خواستار توسعه حقوق مدني براي زنان، افزايش مردمسالاري براي همه و پيشبرد آزاديهاي اساسي و انصاف و برابري جنسي و تقويت ستون "جمهوريت" نظام جمهوري اسلامي هستند که در دهه اخير قدرت بسياري بدست آوردند. گروه سوم زنان سکولار هستند که صرف نظر از تعلق به مذهب يا آيين خاصي، فعالانه در تلاشند تا ميان مذهب و حکومت در ايران جدايي بيندازند. گرچه اين گروه اخير بر اساس قانون اساسي و ديگر حقوق اسلامي از مشارکت سياسي و نامزدي مجالس قانونگذاري کشوري و شهري برحذر مانده اند اما از نظر تشکيل چشم اندازهاي زنانه زندگي خصوصي، مد لباس و ديگر حقوق طبيعي انساني بسيار با نفوذ بوده اند. با اينحال اين سه گروه در يک زمينه نظر مشترک دارند و آن مبارزه با نظام مردسالارانه در زندگي خصوصي و عمومي جامعه است که در کليه نهادهاي خصوصي و عمومي مذهبي يا غير مذهبي حاکم مي باشد و همين محور ارتباط ميان دو جنس در جامعه ايراني است. اين وجه مشترک حاکي از آن است که مسئله زنان ايراني بيشتر از آنها مذهبي يا تحت تأثير انقلاب اسلامي باشد برخاسته از مسائل تاريخي، فرهنگي و طبيعي است.