چکیده :

این پژوهش با هدف بررسی رابطۀ باورهاي معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادي در دانش آموز ان دورة متوسطۀ شهر ماکو انجام گرفت. جامعۀ آماري شامل کل دانش آموزان متوسطۀ شهر ماکو است ک ه با استفاده از روش تصادفی خوشه اي تعداد سیصدوچهل وشش نفر به عنوان نمونۀ آماري انتخاب شدند. روش تحقیق روش همبستگی بود . ابزار بودند . براي « کالیفرنیا » و پرسشنامۀ تفکر انتقادي « شومر » جمعآوري اطلاعات، پرسشنامۀ باورهاي معرفت شناختی گروههاي مستقل و روش تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون به روش گامبهگام استفاده شده t تحلیل اطلاعات از آزمون است. نتایج حاکی از آن است که بین باورهاي معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادي رابطۀ معناداري وجود دارد و باورهاي معرفت شناختی، پیشبینی کنندة یکی از مؤلفههاي تفکر انتقادي (استدلال استقرایی ) است . همچنین بین باورهاي معرفت شناختی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معناداري نیست. در گرایش به تفکر انتقادي ، در استدلال استقرایی دختران بالاتر از پسران بودند؛ در سایر مؤلفه ها هیچ گونه تفاوتی دیده نشد و باورهاي معرفت شناختی میتواند گرایش به تفکر انتقادي را در دختران و پسران پیش بینی کند. همچنین نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که باورهاي معرفت شناختی میتوانند پیش بینی کنندة مؤلفه هاي گرایش به تفکر انتقادي باشند و نیز، مؤلفه هاي باورهاي معرفت شناختی میتوانند در جهت تقویت تفکر انتقادي و پیشبرد اهداف آموزشی عواملی تأثیرگذاري با شند و با شناسایی این باورها گامهاي صحیح و مؤثري را در جهت رسیدن به شاخص هاي تفکر انتقادي برداشت.

کلید واژگان :

باورهاي معرفت شناختی، تفکر انتقادي، دانشآموزان دورة متوسطه، توانایی یادگیري، استنباط



ارزش ریالی : 350000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک