تعارض در بسیاری از سازمانها از جمله ناجا به صورت یک مسألهی جدی وجود دارد. باید به خاطر داشت این وجود تعارض نیست که باعث اختلال و از هم پاشیدگی روابط در سازمان می شود بلکه مدیریت غیر اثربخش تعارضهاست که سبب نتایج نامطلوب میشود. هدف از این مطالعه تبیین رابطهی بین هوش هیجانی و راهبردهای مدیریت تعارض در میان فرماندهان و مدیران است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش پژوهش توصیفی-همبستگی محسوب میگردد. به منظور گردآوری دادهها از ابزار پرسشنامهی استاندارد هوش هیجانی گلمن(2002) و پرسشنامهی استاندارد مدیریت تعارض رابینز(1994) استفاده شده است. جامعهی آماری این پژوهش، شامل کلیهی کارکنان ستاد فرماندهی انتظامی استان گلستان بوده که نمونهی آماری بر اساس فرمول کوکران؛ 195 نفر میباشد. به منظور تحلیل استنباطی دادههای حاصل شده از ابزارهای اندازهگیری از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون فریدمن استفاده شده است. نتایج آزمون نشان میدهد که هوش هیجانی و مؤلفههای آن رابطهی معناداری با مدیریت تعارض دارد. همچنین بر اساس آزمون فریدمن، خودآگاهی با ضریب 2.39 در اولویت اول قرار دارد. در نتیجه بیشترین رابطه را با مدیریت تعارض کارکنان دارد و در ادامه مدیریت روابط با ضریب 2.26 در اولویت دوم و آگاهی اجتماعی با ضریب 1.59 در رتبهی چهارم و پایانی قرار دارد. در نتیجه کمترین رابطه را با مدیریت تعارض کارکنان در ناجا دارد.
کلید واژگان :هوش هیجانی مدیریت تعارض کارکنان فرماندهی انتظامی استان گلستان
ارزش ریالی : 300000 ریال
با پرداخت الکترونیک