تا دهۀ 1960 مطالعات باستانشناسي در خاورميانه عمدتاً در بينالنهرين و حاشيّة غربي فلات ايران متمركز شده بود و مناطق شرقي اين فلات وسيع توجّه كسي را به خود جلب نميكرد. در طول دهههاي 1920 و 1930 حفريّات عمدة نال9، امري10 و كشف شهرهاي هاراپا11 و موهنجدارو12 در درّة رود سند و بلوچستان پاكستان پرسشهايي را پيش آورد: آيا ميان اين مراكز فرهنگي و بينالنهرين روابطي وجود داشته است؟ ثروت شهرها و به ويژه كاخها و معابد بينالنهرين از كجا تأمين ميشد؟ آيا منبع اين ثروت درّة سند و سرزمينهاي شرقي ايران نبوده است؟ جنگ جهاني دوّم وقفهاي نسبتاً طولاني در ادامة تحقيقات باستانشناسي در اين منطقه به وجود آورد، امّا پس از پايان جنگ مطالعات از سر گرفته شد و به ويژه در منطقة مونديگاك در افغانستان13 و درّة كواتا در غرب پاكستان14 از اهميّت زيادي برخوردار گرديد. مطالعات مونديگاك در بخش سراوان بلوچستان افغانستان اطّلاعات سودمندي در زمينة رشد فرهنگهاي مقدّم بر مراكز شهري ارايه كرد.15 حفريّات دهة 1350 در تل مليان در ناحيّة بيضاي فارس16، تپه يحيي17 و شهداد در استان كرمان، شهر سوخته در استان سيستان18 و نيز اطّلاعات مهمّ به دست آمده از حفريّات تل ابليس در اوايل دهة 1340 در غرب كرمان، تصويري را كه محقّقان براي ساليان دراز از فرهنگهاي پيش از تاريخ، به ويژه فرهنگ و تمدّن ايلامي داشتند، به يك باره دگرگون ساخت. مركز بزرگ ايلامي صنعت سنگ در يحيي، صنعت ذوب فلز در ابليس و شهداد و محوّطة عظيم يك صد و پنجاه هكتاري شهر سوخته، بزرگ ترين شهر شناخته شده در سرتاسر آسياي جنوب غربي در طول نيمة اول هزارة سوّم پيش از ميلاد، از يك سو نشان داد كه در آغاز شهرنشيني در شرق ايران همزمان و همگام با بينالنهرين، مراكز عمدة صنعتي و شهري به وجود آمده بود و تطوّر آنها مستقل از رشد فرهنگهاي سرزمينهاي پست جنوب بينالنهرين بوده است، و از سوي ديگر، گسترش نفوذ سياسي و فرهنگي ايلامي در سرزمينهاي شرقي ايران و وسعت سرزمينهاي زير سلطة اين كهنترين پادشاهي ايران را به اثبات رسانيد.19 در دورانهاي تاريخي، فرهنگ سومري، اكدي و بابلي بينالنهرين در غرب تا سواحل درياي مديترانه گسترش يافت و مناطق وسيعي از سرزمينهاي ساحلي سوريه و فلسطين را زير نفوذ فرهنگي كامل خود قرار داد. امّا در شرق، بينالنهرينيها هرگز نتوانستند هويّت فرهنگ همساية خود ايلام را از ميان ببرند. مدارك به دست آمده از كاوشهاي باستانشناختي گودين در غرب ايران20، انشان در حوزة رود كر در استان فارس و يحيي و شهداد و ابليس در استان كرمان به وضوح نشان داده كه نفوذ فرهنگ بينالنهرين هرگز از مرزهاي شوش فراتر نرفت.21 كشور ايران را ميتوان از نظر باستانشناختي به دست كم چهار منطقة جغرافيايي مجزّا اما در ارتباط با يكديگر تقسيم كرد كه هر يك سهمي چشمگير در تحوّل تاريخ و فرهنگ اين سرزمين داشتهاند. اين چهار استان ]منطقة[ عمدة فرهنگي عبارتند از: 1) غرب ايران (آذربايجان و كوههاي زاگرس)، 2) جنوب غربي ايران (دشتهاي شوشان، دهلران و مهران)، 3) جنوب مركزي (فارس و كرمان)، و 4) فلات مركزي. از ميان اين مناطق عمدة فرهنگي، تنها دشت شوشان است كه بيش از ديگر مناطق شناخته شده است22 و منطقة كليدي جنوب مركزي و شرقي ايران به خصوص تمدّن شگفتانگيز حوزة فرهنگي جازموريان و كرانههاي هليلرود به تقريب ناشناخته مانده است؛ تمدّني كه بزرگترين بستر فرهنگ، سياست، صنعت و كشاورزي روزگار باستان محسوب ميشد و به تعبيري امروزه خاستگاه و گهوارة تمدّن جهان شناخته ميشود. هر چند كه در اين زمينه ما تنها در آغاز راه هستيم و بيشك مطالعات و تحقيقات و فعاليّتهاي گستردة باستانشناسي در آينده قادر خواهد بود نكات ناشناختة بسياري را در بارة دستاوردهاي فنّي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي ساكنان اوّليّة اين كانون تمدّني آشكار سازد و از اين رهگذر با معرفي و شناسانيدن يكي از خاستگاههاي مهمّ تمدّن و فرهنگ ايراني، بنياد بسياري از فرضيّات و نظريّات كنوني را دربارة روابط فرهنگي، سياسي، تجاري و اقتصادي ايران و ميان رودان و حتّي تمدّنهاي درّة سند و آسياي ميانه در دورانهاي گوناگون دگرگون سازد. يكي ديگر از مسايل ناشناخته در طول پنجاه سال گذشته در منطقة كليدي جنوب مركزي، بررسي و پيجويي در مورد شناسايي محلّ دقيق جغرافيايي ايالات همسايه انشان و آراتا به عنوان دو كانون مهمّ تمدّني جنوب مركزي ايران در آغاز شهرنشيني بود كه عدم اطمينان در مورد موقع دقيق جغرافيايي ايالات مذكور موجب بحثهاي فراواني ميان آن دسته از محقّقان و دانشمنداني گرديد كه هر يك از آنها منطقهاي را در درون مرزهاي كنوني كشور ايران به عنوان محلّ دقيق اين دو سرزمين پيشنهاد كرده بودند. اما در نهايت مدارك به دست آمده از حفريّات مليان نشان داد كه اين محوّطة باستاني در واقع همان شهر باستاني انشان يا انزان، يكي از ايالات مهمّ ايلام در دورانهاي اوّليّة تاريخي بوده است23. تا پيش از مطالعات باستانشناختي و بررسيهاي هيأت حفّاران تل مليان نيز، جانهانسمن تنها فردي بود كه محوّطة مذكور را با انشان يكي دانسته بود.24 كشف انشان در فارس و نتايج حاصله از فعاليّتهاي باستانشناسي در طيّ چهل سال اخير در استان كرمان امروزه اين توانايي را به ما ميدهد تا با مطالعه در بارة منابع موجود كوشش ديگري را به اميد يافتن موقع دقيق جغرافيايي ايالت آراتا به كار بريم.25 از اين رو، حفريّات و بررسيهاي باستانشناسي بايد در شهداد ادامه يابد تا آراتا كه اينك از صورت افسانه بيرون آمده است، محلّ دقيق خود را آشكار سازد.26 نام ايالت مهمّ ايلامي انشان و ايالت آراتا براي نخستينبار در متون سومري برده شده است، متوني كه دانشمندان فكر ميكنند متعلّق به دوران دوّم سلسلههاي قديم بينالنهرين (نيمة اوّل هزارة سوم پيش از ميلاد) هستند. از آن زمان به بعد نام انشان بارها به عنوان يكي از مراكز اصلي پادشاهي ايلام در متون جديدتر ذكر شد؛ در حالي كه آراتا را ما تنها در متون سومري به عنوان منطقة ثروتمندي ميشناسيم كه فرمانروايان دوران سلسلههاي قديم سرزمين سومر به آن به عنوان منبعي براي فراهم ساختن اشياء گرانبها چشم دوخته بودند.27
کلید واژگان :آراتا ـ جيرفت ـ تمدّن ـ جنوب شرقي
ارزش ریالی : 300000 ریال
با پرداخت الکترونیک