نوع همکاری : مجری
کارفرما : صندوق حمایت از پژوهشگران کشور معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری
سال طرح : 1392
مشاهده سایر طرح های محمد علی فیض پور
مبانی تئوریک اقتصاد صنعتی، عملکرد یک بنگاه اقتصادی را نشأت گرفته از ساختار صنعتی میداند که بنگاه در آن فعالیت نموده و بر این اساس، انتظار بر آن است که بتوان بین ساختار صنعت و عملکرد بنگاه رابطه معنیداری را مشاهده نمود. در این میان اگرچه روشها و معیارهای تعیین ساختار و عملکرد میتواند رابطه بین این دو را تحت تأثیر قرار دهد اما بر اساس ادبیات موجود، میتوان بین نرخ تمرکز (به عنوان روشی برای تعیین ساختار صنعت) و سودآوری آن (به عنوان معیاری برای عملکرد) رابطه مثبت و معنیداری را انتظار داشت. به عبارتی، ساختارهای انحصاری با نرخ تمرکز بالا سودآوری بیشتری را نیز نتیجه خواهند داد. با این وجود و برخلاف مبانی تئوریک که در فضای اقتصادهای توسعهیافته و به ویژه اقتصاد آمریکا تدوین یافته است، واقعیتهای موجود در برخی از کشورهای در حال توسعه مبانی تئوریک مذکور را تأیید نمینماید. از اینرو و بر اساس ادبیات موجود، لازم است تا تأثیر ساختار صنعت بر عملکرد بنگاه در فضای اقتصادی هر کشور و با معیارها و روشهای گوناگون مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. بر این اساس و با توجه به عدم وجود چنین مطالعاتی در اقتصاد ایران، این پژوهش میکوشد تا رابطه ساختار صنعت با رفتار بنگاه را در صنایع تولیدی ایران و در سطح کدهای دو، سه و چهار رقمی ISIC با معیارها و روشهای متفاوت مورد ارزیابی قرار دهد. با استفاده از سه معیار اشتغال، تولید و ارزشافزوده و نیز روشهای تمرکز چهار بنگاه (CR4)، هرفیندال-هیرشمن (HHI) و لگاریتم واریانس اندازه بنگاه (LV)برای ارزیابی شاخصهای کارایی و سودآوری به عنوان شاخصهای عملکردی بنگاه نتایج این پژوهش نشان دهنده آن است که اگرچه تمامی معیارها و روشهای مذکور در ادبیات اقتصاد صنعتی برای تعیین ساختار مورد استفاده قرار گرفتهاند، اما معیار تولید به عنوان مهمترین معیاری که در ادبیات این حوزه و بر اساس آن ساختار یک صنعت تعیین میشود، تلقی میگردد. با تأکید بر معیار تولید و روش لگاریتم واریانس اندازه تولید (LV)، نتایج این پژوهش در سطح کدهای دو، سه و چهار رقمی ISIC از همسویی بالایی برخودار است. در این راستا، تمامی یافتههای این پژوهش در سه سطح مذکور نشاندهنده آن است که ساختارهای رقابتی صنایع، کارایی بنگاهها را افزایش داده و این در حالی است که کارایی بیشتر، خود زمینه را برای سودآوری بیشتر فراهم نموده است. به عبارتی، همسو با مبانی تئوریک، متغیر تولید، متغیر تصمیم در صنایع تولیدی ایران تلقی میشود.
برای ارائه نتایجی متقن و تعدیل اثرات ثابت، متغیرهای کنترلی سهگانه مالکیت، مکان فعالیت بنگاه و سطح تکنولوژی نیز به تحلیلهای پیشین (در سطح کدهای چهار رقمی) اضافه شده است. در مجموع، به طور خلاصه مهمترین یافتههای این پژوهش را میتوان به صورت ذیل استنباط نمود:
1- بین ساختار رقابتی صنایع و کارایی و سودآوری بنگاههای در آن، رابطه مثبت و معنیداری وجود داشته و از اینرو، جهتدهی این ساختار به سمت رقابت از الزامات سیاستگذاری در این حوزه است.
2- مکان بنگاه بر کارایی آن تأثیرگذار است، اما سودآوری آن را به صورت معنیداری تحت تأثیر قرار نداده است. به عبارتی، این یافته لزوم توجه به عنصر مکان را در سیاستگذاریهای صنعتی مشخص نموده و در این راستا، سیاستگذاریهای صنعتی نباید تأثیر مکان را به فراموشی سپارد. چه آنکه، عدم توجه به مکان و در نتیجه، سودآوریهای متفاوت بر حسب مکان میتواند زمینه را برای خروج بنگاههایی که از کارایی برخوردارند، فراهم نمایند.
3- تکنولوژی، عامل تأثیرگذار بر کارایی و سودآوری است و صنایع با تکنولوژی بالاتر از کارایی بالاتری برخوردارند. از اینرو، توجه به تکنولوژیهای برتر لازمه سیاستگذاریهای توسعه صنعتی است.