بنام خدا
در این مختصر می خواهیم بدو سوال پاسخ دهیم:
1-آیا نظام موجود نیاز به تغییردارد؟2-اگر پاسخ مثبت است چگونه؟
پیش ازآغاز مطلب علت این نوشتار را کوتاه مینویسم اخیرا برخی از بزرگان و علاقمندان به این نظام مردم را از تغییردرآن می هراسانند وگاهی هم تهدید میکنند که مثلا ایران لیبی ویمن میشود. بنده عرض میکنم خیر چنین نیست اگر قذافی صدام ویا دیکتاتور یمن تن به اصلاحات میدادند چنین نمیشد پس این ادعا فاقد ریشه است وآنان برای خود در هراسند نه ملت.واما بحث ما
یک:خداوند ثابت است ازازل تا ابد واگر آفرینشی انجام نمیداد درکفر مطلق بود یعنی هرگز عیان نمیشد پس آفرید تا دیده شود وآفرینش همان تغییر است یعنی ثبات خداوند با تغییر معنا میشود
دو:عموما ملتها برای بقای خود نمادی دارند که سخت بدان پای بندند مثلا درژاپن امپراطور نماد است در بیشتر کشورهای اروپائی سلطنت ودر ایران باستان نیز پادشاه ومعمولا این نماد ریشه درآسمان دارد یعنی ریشه دردین واعتقاد مردم. در ایران عصر حاضر در انقلاب مشروطیت سلطنت موهبتی الهی بود ودر انقلاب اسلامی ایران این نماد در چهره ولایت نمایان گردید که ولی فقیه مظهر اراده الهی است وجانشین معصوم .خصوصیت این نمادها ثبات آنهاست یعنی هرنمادی تا زمانیکه مصداق آن زنده است ثابت است وپس از مرگ بدیگری منتقل میگردد. اما حیات بشری تنها بانماد نمیماند همانگونه که خداوند درتاریکی نماند وحرکت خودرا درآفرینش نشان داد .در جامعه انسانی نیز نیاز به حرکت وتغییر است واین تغییر دراراده ملی است .بنابراین وجود نماد وتغییر مکمل یکدیگرند وهردو درذات باید بماند یکی درثبات ودیگری درتغییر .بنابراین در جامعه ایران آنچه میماند اصل نماد یا همان ولایت است وبقیه حتما باید تغییر کند .در اینجا پاسخ سوال اول داده شد که ملت ما در حوادث اخیر اراده خودرا برتغییر اعلام کرده اند واگر خواهان این هستیم که ایران سرنوشت لیبی عراق ویمن را پیدا نکند حتما باید به تغییر تن داد. اما چگونه؟
دین خدا دو بخش است بخشی ثابت وبخش دیگر متغیر بخش ثابت آنرا شورای نگهبان نگاهبانی میکنند اما بخش متغیرآن با مجلس ومجمع تشخیص است که همه اینها درقانون اساسی آمده است .اما آنچه مانع تغییر است تلقی مطلق بودن اختیارات ولی فقیه است که متاسفانه در تغییر قانون اساسی درسال68 آمده است . صلاحیت ولی فقیه مشخص وثابت است وهرگز نمیتواند اراده ملی را تغییر دهد بسیاری از نمادهای اراده ملی در سال 68 در قانون اساسی اول انقلاب ازمیان رفت وکشور درمسیر یک انحصار قرار گرفت . با نظارت استصوابی اراده ملی درانتخابات ازمیان رفت اقتدار رئیس جمهور دراصل 113 نابودشد ورئیس جمهور تبدیل به یک مجری درآمد دادگستری که درراس آن شورای عالی با انتخاب قضات بود تبدیل به یک مرکز وابسته به قدرت شد ودادستان یا مدعی العموم دیگر مفهوم خودرا ازدست داده است گرچه زمانی اصل آنرا هم برچیدند. تغییر درقانون اساسی بدون همه پرسی انجام میشود یعنی اراده ملی دیگر نقشی نداردوحذف شورای رهبری وموارد دیگر همه حکایت از انسداد اصل تغییر به نفع ثبات ولایت دارد . بیاد داریم که در قانون مشروطه پادشاه مسوول نبود وحق دخالت در امور مملکت را نداشت وزمانیکه پهلوی دوم برخلاف قانون اساسی مرحوم مصدق را برکنار کرد دیگر کشور روی آزادی را ندید وبسوی دیکتاتوری رفت ودیدیم عاقبت آنرا . حال درپاسخ به سوال دوم عرض میشود که حداقل میتوانیم قانون اساسی را به وضعیت اول انقلاب برگردانیم واراده ملی را بها دهیم وولایت که نماد ایران اسلامی واهلبیت است همچنان نظاره گر حرکت مردم بوده وراهنمای آنها ولی تغییر همچنان در دست ملت ایران خواهد بود . اگر 10 سال دوره ولایت امام راحل با وجود جنگ تحمیلی مقبول ملت بود باز میتواند کشور برهمان مدار زیر نظر ولایت استمرار یابد ونگرانی زمانی است که این حق ملت را ندیده بگیریم.والسلام