تغییر سطوح مدیریت سیاسی فضا و نقش آن در توسعه روستایی(نمونه موردی استان قزوین)

هدف از انجام این پژوهش ،بررسی تغییر سطوح مدیریت سیاسی فضا و نقش آن در توسعه روستایی استان قزوین می باشد..بدین منظور برای گرد آوری داده های مورد نظر، از بررسی اسناد و مدارک،مطالعات پیشینه تحقیق،و تکنیک پرسشنامه استفاده شده است. همچنین برای جمع آوری داده های پژوهش حاضر از سطح کلان به سطح خرد داده ها پرداخته شد است ( آمار و اطلاعات استان، ده سازمان مربوط به توسعه روستایی ،روستاهای نمونه و خانوارهای روستایی).روش تحقیق پژوهش حاضر، روش پانل گذشته نگر مبتنی بر دو دوره قبل و بعد از استان شدن می باشد. بر این مبنا ،این تحقیق با استفاده از رویکرد ترکیبی (کمی و کیفی) اقدام به شناسایی آثار و نیز تغییرات اقتصادی، اجتماعی و کالبدی در مراکز روستایی در استان تازه تاسیس قزوین نموده است. بدین منظور با بهره گیری از گویه های تبیین کننده اقتصادی ، اجتماعی و کالبدی در قالب طیف لیکرت و با بهره گیری از روش پانل گذشته نگر مبتنی بر سنجش نگرش در دو دوره قبل و بعد از استان شدن مطالعات انجام پذیرفته است.همچنین برای اجرای آزمون فرضیات ، از دو گروه پرسشنامه سرپرستان خانوارهای روستایی استان قزوین و پرسشنامه مدیران اجرایی استان طبقه بندی و بر اساس طیف ارزش گذاری استفاده گردیده است ،و متناسب با هر فرضیه از آزمونهای t و تحلیل واریانس خطی در سریهای زمانی مکررمتناسب استفاده گردیده است. یافته های تجربی نشان داده که در کلیه زمینه های اقتصادی، اجتماعی و کالبدی روند تغییرات مناطق روستایی از دیدگاه جامعه نمونه مثبت و با کاهش مولفه های منفی همراه بوده است. همچنین یافته ها حاکی از این مطلب بوده است که شکل گیری و ایجاد استان قزوین ، اگرچه بصورت تفویض قدرت و واگذاری اختیارات در قالب دولتهای محلی صورت نپذیرفته و تنها شاهد تمرکز زدایی اداری و مالی در سطح استانی بوده ایم. اما این عمل منجر به کاهش حضور دولت در سطوح محلی شده و توانسته اثرات مثبت معناداری در سطح مناطق روستایی استان قزوین ،علی الخصوص کاهش فقر روستایی را موجب گردد