مقطع : دکتری
دانشگاه : دانشگاه گيلان
تاریخ دفاع : 1390/06/23
اساتید راهنما : دكتر علیرضا نیكویی
اساتید مشاور : دكتر محمد كاظم یوسف پور
اساتید داور : دكترمهدی نیك منش، دكتر احمد رضی، دكتر علی صفایی
مشاهده سایر پایان نامه های اختيار بخشي
در این پایان¬نامه، به بررسی جایگاه عنصر نور در جهان¬بینی عرفانی مولوی و مقایسۀ آن با مهم¬ترین آثار صوفیانۀ ادبیّات فارسی پرداخته¬ایم. رویکرد اصلی ما در این رساله رویکرد الگومدار بوده¬است و با این رویکرد جایگاه و نقش الگوهای بصری و نورمدار را در شکل¬گیری جهان¬بینی عرفانی مولوی و صوفیان بزرگ تبیین کرده¬ایم. این رساله به دو فصل تقسیم می¬شود. در فصل اوّل، به بررسی عنصر نور در مثنوی و آثار مولوی پرداخته¬ايم و در دوّمين فصل، جایگاه عنصر نور را در مهمّترین آثار صوفیانۀ ادبیّات فارسی برکاویده¬ایم. در بخش اوّل از فصل نخست، به بررسي عنصر نور از دیدگاه هستی¬شناسی و در بخشِ دوّم، به بررسی کارکردهای مهمّ آن و در بخشِ سوّم به بررسی جایگاه و نقش این عنصر از منظر معرفت¬شناسی پرداخته¬ایم. در بخشِ هستی¬شناسی نور، به مباحثی مثلِ وحدت نور، پاکی نور، پارادوکسیکال¬بودنِ نور ، بساطت نور، پنهان¬بودن نور، بازگشت نور به اصل خود و جایگاه نور در نظام تبدیل و تکامل معنوی انسان پرداخته¬ایم. دربخشِ كاركردهاي نور، مهم¬ترین کارکردهای هستی¬شناختی و معرفت-شناختی عنصر نور را تبیین و تشریح کرده¬ایم. در بخشِ معرفت¬شناسی نور، به بررسی وابسته¬ها و همبسته¬های عنصر نور مثل ِ آیینه، روزن، انعکاس، صیقلی¬کردن آیینۀ وجود برای انعکاس نقشهای غیبی و حصول معرفت عرفانی و سرشت تابشی- انعکاسی معرفت عرفانی و عناصر مهمّی چون فراست ایمانی، معرفت حسّی عرفانی با حواسِّ باطنی و تمییز و مراتب و درجات آن پرداخته¬ایم. در فصل دوّم، این عنصر را در آثاری چون کشف¬المحجوب علي هجویری، تمهیدات عین¬القضات همدانی، گلشن راز شيخ محمود شبستری، كتاب الانسان الكامل عزيزالدّين نسفي، مرصادالعباد نجم¬الدّين رازي، حديقة¬الحقيقة سنايي، اسرارنامه عطّار نيشابوري ، كشف¬الاسرار و عُدّة¬الابرار رشيدالدّين ميبدي و مشكاة لانوار امام محمّد غزّالي بررسی کرده و وجوه تشابه و تفاوت آرای این عرفا را با مولوی تبیین کرده¬ایم. نتیجۀ کار نشان می¬دهد که مولوی بیشتر به جنبه¬های معرفت¬شناختی نورتوجّه می¬کند. او نورِ خدا را ذاتِ بصيرت و معرفتِ عرفاني و عامل اصلي تبديل و تكاملِ معنوي انسان مي¬شمارد. تکرار بیش از هفتصد بار کلمۀ نور و مشتقّات آن در مثنوی نشان می¬دهد که جايگاه نور در عرفان او در مقايسه با صوفيان ديگر محوری¬تر است. عنصر نور در کانون توجّه مولوی بوده-است و علاوه بر بهره¬گیری از این عنصر در تشریح چگونگی فنای صوفيانه، همچنین از آن در توصیفِ ماهیّت و درجات بصیرت و معرفت عرفانی و مباحثِ مربوط به آن بهره¬برده¬است. مولوی در اشعار و جملات متعدّدی در مثنوی، دیوان شمس تبريزي، فیه ما فیه و مکتوباتش به جایگاه و نقشهای عنصر نور در خداشناسی، هستی¬شناسی، معرفت¬شناسی و انسان¬شناسی معنوي پرداخته¬است.