مقطع : کارشناسی ارشد
دانشگاه : یزد
تاریخ دفاع : 1396/07/10
اساتید راهنما : دکتر محمد علی توانا
اساتید مشاور : دکتر امیر روشن
اساتید داور : دکتر محمد عابد اردکانی
مشاهده سایر پایان نامه های محمد کامکاری
نخبگان فکری و فرهنگی جهان اسلام در سالهای اخیر، واکنشهای متفاوتی به حقوق زن از خود نشان دادهاند، آنها با این مسئله مواجه بودند که از منظر اسلام زنان دارایی چه حقوقی هستند؟ پژوهشگران مختلف اسلامی به این سوال بر اساس مقتضیات زمانی و مکانی جامعه اسلامی، پاسخهای متفاوتی دادهاند از جمله این پژوهشگران میتوان به مهرانگیز کار و فاطمه مرنیسی اشاره کرد که یکی ایرانی و و دیگری عرب است. شاید مقایسه میان دو تن از برجستهترین روشنفکران زن دنیای اسلام بتواند نقاط قوت و ضعف دیدگاه و به ویژه استدلالهای آنان را درباره حقوق زنان آشکارتر نماید. به نظر میرسد بتوان از نظریه تی. اچ. مارشال به عنوان چارچوبی برای مقایسه و تحلیل حقوق زنان از دیدگاه مهرانگیز کار و فاطمه مرنیسی بهره برد. یافته های این پایان نامه حاکی از آن است که مهرانگیز کار به دنبال برابری زن و مرد در قوانین مختلف جمهوری اسلامی ایران - به عنوان نمونهای شاخص از تفکر اسلامی- است. وی بر این باور است که این برابری به صورت ظاهری بین زن و مرد در قانون اساسی، مدنی و مجازات اسلامی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد ولی آنچه که در روح این قوانین حاکم میباشد، فرهنگ سنتی و مردسالارانهی جامعهی ایران است که باعث شده است حقوق زن شامل: آزادی نوع پوشش (حقوق مدنی)، عضویت زنان در سطوح بالای مدیریت سیاسی کشور (حقوق سیاسی) و اشتغال زنان (حقوق اجتماعی) نادیده گرفته شود و در عمل سبب نابرابری جنسیتی بین زن و مرد در قوانین ایران شده است. البته از منظر مهرانگیز کار، اسلام در ذات خود حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی زنان را به رسمیت میشناسد. در سویی دیگر فاطمه مرنیسی میان مرد و زن برابری کامل را برقرار میکند. وی براین باور است که در ذات اسلام تفاوتی میان حقوق زن و مرد وجود ندارد ولی در تاریخ اسلام فرهنگ مردسالار عربی بر آموزههای اسلامی حاکم شده است. در کل مهرانگیز کار از منظر حقوقی، به حقوق زن در قوانین جمهوری اسلامی ایران می پردازد و مهمترین نقد وی بر این قوانین این است که نگرشی جوهرگرایانه و بدبینانه نسبت به زن ارائه می نماید، یعنی اینکه از منظر وی در قوانین ج.ا.ا شاهد نابرابری بنیادین (ذاتی) بین زن و مرد هستیم. و نه تنها استعدادهای زنان بلکه تنوع و تفاوت های آنان نیز نادیده انگاشته شده است. در مقابل، فاطمه مرنیسی از منظر تاریخی به حقوق زن در اسلام می پردازد و نیز بر نگرش سنت انگارانه نسبت به زنان در تاریخ اسلام انتقاد دارد و در مقابل نگرش
نسبیگرایانه را تجویز می نماید. وی بر این باور است که اسلام به ذات خود باعث منزلت و ارتقای جایگاه زنان در اجتماع شده است ولی به مرور زمان جامعهی مردسالار عرب با استفاده از تفاسیر سنتی از اسلام باعث پایمالکردن حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی زنان شد. از شباهت های دو پژوهشگر در رابطه با حقوق مدنی زنان می توان بدین موارد اشاره نمود: تاکید بر آزادی بیان و آزادی نوع پوشش، رعایت حقوق سیاسی زنان شامل امکان مشارکت سیاسی زنان و عضویت آنان در مناصب و مشاغل سیاسی و اجتماعی، تامین حقوق اجتماعی زنان شامل: امکان اشتغال و آموزش زنان. البته دو متفکر مذکور درباره نقش آزادی مطبوعات و آزادی مذهب (حقوق مدنی) بر زنان، نقش زنان در حوادث تاریخی (در حوزه حقوق سیاسی زنان) و ابعاد تامین اجتماعی زنان و مسائل فرهنگی و ورزشی زنان (در حوزه حقوق اجتماعی) با یکدیگر اختلاف دیدگاه دارند.