مقطع : دکتری
دانشگاه : تبریز
تاریخ دفاع : 1398/02/10
اساتید راهنما : دکتر محمدرضا عابدی
اساتید مشاور : دکتر محمد مهدی پور
اساتید داور : دکتر بهمن نزهت- دکتر محمدعلی موسی زاده- دکتر ابراهیم اقبالی
مشاهده سایر پایان نامه های حسین شهبازی
هر کدام از سه مکتب عرفانی قبالا، گنوس و تصوف در بستر فرهنگی و اجتماعی یکی از ادیان بزرگ الاهی (یهود، مسیح و اسلام) نضج یافته و به منصّه ظهور رسید. در این میان مکتبی چون گنوس از مسیحیت کمترین تأثیر را پذیرفت. تصوف به شدت تحت تأثیر مبانی شریعت اسلامی واقع شد هرچند برخی آموزههای صوفیه در قالب طریقت، خارج از محدودة شریعت تلقی شد، ولی در کل تعالیم آن در مدار توحید باقی ماند؛ قبالا نیز در عین تکوین در بستر دین یهود، از مبانی و آموزههای گنوسی و تصوف متأثر شد. تصوف، قبّالا و گنوسی به دلیل تأثیرگذاری متقابل در یکدیگر و یا تأثیر یک سویۀ برخی از آنها بر دیگری و نیز اشتراک و یا قرابت در برخی از مبانی و آبشخورهای اندیشه، در عین داشتن وجوه تمایز و اختلاف چشم گیر، میتوانند موضوع یک بحث تطبیقی واقع شوند. این پژوهش مبتنی بر فرضیۀ وجود تعامل و ارتباط میان تصوف، قبالا و گنوسی، در صدد تبیین وجوه تعامل و جنبههای ارتباط دوسویه یا چندسویه میان آنها است. برای نیل به این هدف، بررسی تطبیقی مؤلفه های اصلی اندیشه عرفانی آنها نظیرِ خداشناسی و غایات عرفانی، انسان شناسی و جایگاه انسان در نظام معرفتی، خیر و شر، ابلیس و ارتباط آن با نظام احسن، عقل، وحدت و کثرت، مراتب سلوک، استفاده از زبان رمزی و وجوه تمایز و اشتراک در نمادها و رمزها، میزان تأثیرپذیری از ادیان الاهی (یهود، اسلام و مسیحیت) و آیینها و اندیشههای بشری (مانوی، نوافلاطونی و...)، وجهۀ همت نگارنده خواهد بود. مبنای بحث تطبیقی در این نوشتار، مکتب تطبیقی آمریکایی است که مقولات فرهنگی و ادبی را به مثابة یک کلیت، فراسوی مرزها میبیند و بدون اصالت قائل شدن به رابطة تاریخی، روابط فرهنگی و ادبی را فارغ از قید اثباتگرایی بررسی میکند. هرچند امروزه مطالعات تطبیقی، آن مفهوم محدود و سنتی را ندارد و در رشتههای مختلف به قرائتهای موازی آثار و مقولات فرهنگی اطلاق میشود. براساس یافتههای تحقیق، قبالائیان در کاربرد سمبولها و نمادهای عرفانی از جمله نماد برجسته قبّالا یعنی سفیروت (درخت زندگی)، تحت تأثیر کارکرد نمادین درخت عرفانی متصوفه و آثاری چون مقامات القلوب شیخ ابوالحسن نوری و شجرة الکون ابن عربی قرار داشتند. در مکتب گنوسی یهودی یا عرفان مرکبه، تشابه ساختار منازل سلوک عرفانی در قالب هفت هخالوت با هفت وادی عرفانی تصوف، مخصوصاً در سرمنزل نهایی یعنی قصر عرش، از نکات مشترک آموزههای هر دو آیین بهدست آمد. وجه اشتراک عمدة گنوسی، قبالا و تصوف در نوع تلقی از صادر اول در قالب آنتروپوس، آدام قدمون، حقیقت محمدیه با تأکید بر روایت تورات و حدیث منقول اسلامیِ آفرینش انسان منطبق بر صورت الاهی است. هرچند به بیراهه رفتن گنوسیان یهودی (عرفای مرکبه) و غیریهودی در تفسیر روایت مزبور، آنها را به ثنویت کشاند اما در تصوف و قبالا، تمایز بین خالق و مخلوق و در کل روح یکتاپرستی حفظ شد. از دیگر یافتههای تحقیق، میتوان به نظریة وحدت وجود قبالای نبوی ابراهیم ابوالعافیه و نسخة مشابه آن در تصوف اسلامی اشاره کرد در این باب، علیرغم تفاوتهای بنیادین، موارد مشابه زیادی نیز بهدست آمد. نیز، طرح موضوع «تبعید و غربت روح» در تصوف و گنوسی از تأثیرپذیری متصوفه از آیین گنوسی حکایت دارد. هر چند، گنوسیان نیز در این زمینه از آبشخور فلسفة یونانی متأثر اند. طرح این ایده منجر به استفاده گنوسیان و متصوفه از زبان رمز و اشارت شده و پیدایش داستانهای رمزی را در پی داشته است.