چکیده :

اهداف: روان‌شناسان و مربيان در تلاش برای درک تفاوت‌های افراد دارای قدرت تفکر انتقادی و فاقد آن هستند. تفکر انتقادی، براساس نظريه دوعاملی، نتيجه تعامل توانايی های شناختی و گرايش‌های شخصيتی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش ويژگی های شخصيتی، شيوه های يادگيری و فراشناخت در پيش‌بينی تفکر انتقادی بود. ابزار و روش‌ها: در اين پژوهش توصيفی- همبستگی، 240 نفر از دانشجويان کارشناسی دانشگاه شهيدچمران اهواز (130 دختر و 110 پسر) در سال تحصيلی 91-1390 به‌صورت تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری داده ها، پرسش‌نامه پنج‌عاملی نئو، پرسش‌نامه سبک های يادگيری کلب، پرسش‌نامه آگاهی فراشناختی شرا و دنيسون و آزمون مهارت های تفکر انتقادی کاليفرنيا- فرم‌ب بود. تحليل داده‌ها با استفاده از ضريب همبستگی پيرسون، تحليل رگرسيون گام‌به‌گام و تحليل همبستگی کاننی انجام شد. يافته‌ها: بازبودن به تجربه (41/0b=)، وجدانی‌بودن (28/0b=)، مفهوم‌سازی انتزاعی (39/0b=)، آزمايشگری فعال (22/0b=)، مشاهده تاملی (12/0b=)، دانش شناخت (47/0b=) و تنظيم شناخت (29/0b=) در پيش‌بينی تفکر انتقادی موثر بودند. بازبودن به تجربه و وجدانی‌بودن (25/0r2=)، شيوه‌های يادگيری مفهوم سازی انتزاعی، مشاهده تاملی و آزمايشگری فعال (21/0r2=) و ابعاد فراشناختی دانش شناخت و تنظيم شناخت (3/0r2=) نقش مهمی در تبيين تفکر انتقادی داشتند. ترکيب خطی مهارت های تفکر انتقادی (تحليل، ارزيابی و استنباط) به‌وسيله ترکيب خطی عوامل گرايشی- شناختی (بازبودن به تجربه، وجدانی‌بودن، مفهوم سازی انتزاعی، آزمايشگری فعال، دانش شناخت و تنظيم شناخت) قابل پيش‌بينی بود. نتيجه‌گيری: ويژگی‌های شخصيتی، شيوه‌های يادگيری و فراشناخت به‌عنوان عوامل گرايشی- شناختی، نقش قابل توجهی در تفکر انتقادی دانشجويان دارند.

کلید واژگان :

آزمون‌های شخصيتی، يادگيری، شناخت، تفکر انتقادی،



ارزش ریالی : 1200000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک