چکیده :

از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرت بیستم میلادی برخی از ایده های متفکران و فیلسوفان و جغرافیدانان اروپایی وارد حوزه سیاست کشورهای جهان و از جمله اروپا شد. از جمله این عقاید داروینیسم اجتماعی و جبر محیطی بودند که اولی برگرفته از نظریات چارلز داروین بود که بعدها وارد علوم انسانی شد و دومی برگرفته از عقاید جغرافیدان جبرگرای آلمانی فردریش راتزل بود. این دو دیدگاه راه را برای بسط و گسترش ایده های نژاد پرستانه و استعماری در سطح جهان باز کردند. به عبارتی این دیدگاه عاملی برای توجیه علمی نژاد پرستی و حمایت از سلطه کشورهای قدرتمند در جهت چپاول سایر ملل و توسعه طلبی های ارضی شدند. این دیدگاهها کم کم به کشورهای دیگر جهان نیز وارد شده و خودکامگان دیگر از جمله در آسیا، افریقا و امریکا نیز از این عقاید به نفع ترویج و گسترش ایده های داورینیستی و استعماری خود بهره های فراوان برده و می برند. در واقع این گونه نظریات عاملی برای پیدایش فاشیسم و استعمارگری بودند. زیرا که هرگونه نژاد پرستی و استعمار را در راستای ارجحیت و برتری نژادهای برتر و لیاقت و توانایی آنها برای زیستن توجیه می کردند.

کلید واژگان :

داوینیسم، داورمینیسم اجتماعی، جبر محیطی، نژاد پرستی، استعمار



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک