چکیده :

امروزه توسعه مدیریت استعداد یکی از مؤلفه های کلیدی حفظ مزیت رقابتی پایدار در سازمان ها به شمار می رود. هوش عاطفی نیز به دلیل تأثیر مستقیمی که بر عملکرد دارد، می تواند مکمل مناسبی جهت حفظ این مزیت باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه بین جایگاه راهبردی مدیریت استعداد و هوش عاطفی کارکنان انجام شده است. این تحقیق بر مبنای اهداف تحقیق از نوع توصیفی- همبستگی محسوب می گردد. جامعه آماری این تحقیق شامل کارکنان یکی از سازمان دولتی استان مازندران به تعداد 110 نفر می باشد که حجم نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران، 85 نفر به صورت تصادفی تعیین و انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها ، از پرسشنامه استاندارد مدیریت استعداد برگرفته از پایان نامه معالی تفتی (2011) و پرسشنامه استاندارد هوش عاطفی گلمن(1993) استفاده شده است. پایایی سوالات با استفاده از فرمول آلفای کرانباخ به ترتیب 0.96 و 0.97 سنجش و تایید قرارگرفت. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون ضریب همبستگي اسپیرمن با نرم افزار SPSS15 استفاده شده است. نتایج حاکی نشان داد که بین مدیریت استعداد و ابعاد آن با هوش عاطفی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین یافته های تحقیق نشان می دهد که بعد عوامل مدیریتی دارای بالاترین ضریب همبستگی و بعد دیدگاه کمترین ضریب همبستگی را داشته اند.

کلید واژگان :

مدیریت استعداد، هوش عاطفی، کارکنان



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک