چکیده :

گومیزشن و وزارشن به دو دوره از مهم ترین ادوار آفرینش در اساطیر ایرانی اطلاق می شود که طی آن نبرد میان دو بن متخاصم خیر و شر، به شدیدترین مرحلۀ خود می رسد و در نهایت به پیروزی نهایی خیر بر شر می انجامد. اعتقاد به نبرد و درگیری میان دو اصل نیک و بد که اساس تفکّر اسطوره ای ایرانی را تشکیل می دهد، در شاهنامۀ فردوسی در قالب جنگ ها و کشمکش های درازآهنگ ایران و نیران (غیر ایرانی) نمود یافته است. در شاهنامه، ایران، نماد سرزمینِ اهورامزدا و نیران (عموماً توران)، نماد سرزمینِ اهریمن است و نبرد میان این دو سرزمین، تجلّی گومیزشن در اساطیر ایرانی است که در پایان بخش حماسی شاهنامه، به وسیلۀ کیخسرو، پایان یافته و به وزارشن خود در شاهنامه می¬رسد. در این مقاله سعی شده است تا با تکیه بر دیدگاه¬های روان¬شناسی کارل گوستاو یونگ، ریشه¬های دوگانه¬انگاری در تفکّر اسطوره¬ای ایرانی و به تبع آن در شاهنامۀ فردوسی، مورد بررسی قرار گیرد و جنبه¬های اهورایی و اهریمنی به عنوان نمادهای خودآگاهی و ناخودآگاهی در روان¬شناسی یونگ، رمزگشایی شود. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که در بینش دوگانه-انگار اسطوره، دنیای نیکی و اهورایی با خودآگاهی، و دنیای بدی و اهریمنی با ناخودآگاهی قابل مقایسه است و تقابل اهورامزدا/اهریمن یا ایران/نیران در شاهنامه و تفکر اسطوره ای حاکم بر آن، با جدال خودآگاهی و ناخودآگاهی روان برای رسیدن به خود جامع سنجیدنی است. از آن¬جا که تسلسل فراز و فرود حیات پادشاهان برجسته در شاهنامه با پیروزی نهایی ایران بر توران در دورۀ پادشاهی کیخسرو پایان می پذیرد، می توان گفت روح حماسۀ ملی که از ابتدا در کالبد کیومرث دمیده شده بود، با ازسرگذراندن تجسّدهای مختلف -که نماد پرسونا یا نقاب در نظریۀ یونگ می توانند باشند با توالی مستمر کهن الگوی مرگ و زندگی به جاودانگی کیخسرو دست می¬یابد.

کلید واژگان :

شاهنامه، نقد اسطوره ای، نقد کهن الگویی، دوگانه انگاری، اسطورۀ آفرینش



ارزش ریالی : 600000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک