هدف: خواندن یکی از مهارتهای اساسی و لازم در عصر حاضر است. بدیهی است که بروز اختلال در آن میتواند مشکلات زیادی را برای فرد مبتلا ایجاد کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی داستانخوانی بر افزایش خودپنداشت و نگرش به خواندن در دانشآموزان مبتلابه نارساخوانی، انجام شد. روشبررسی: پژوهش حاضر مطالعهٔ نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه آزمایش و کنترل، بود. جامعهٔ آماری در این پژوهش شامل تمامی دانشآموزان مقطع ابتدایی و مبتلابه نارساخوانی در شهر رشت و سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲ بود که تعداد ۲۴ نفر از آنها با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند؛ سپس این افراد در دو گروه آزمایش و کنترل، بهشیوهٔ تصادفی، جایدهی گردیدند. برای جمعآوری دادهها در این پژوهش از آزمون هوش (وکسلر، ۱۹۶۹)، آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی (کرمی نوری و مرادی، ۱۳۸۸)، پرسشنامهٔ خودپنداشت خواندن (آهلووالیا، ۱۹۶۱) و پرسشنامهٔ نگرش خواندن (مککنا و کر، ۱۹۹۰) استفاده شد. برنامهٔ آموزش داستان، در طی هشت جلسه با مشارکت دانشآموزان، به گروه آزمایش آموزش داده شد؛ درحالیکه گروه کنترل، آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس پسآزمون برای نمرات خودپنداشت و نگرش به خواندن، نشان داد که با حذف اثر نمرههای پیشآزمون، اثر داستانخوانی بر نمرههای پسآزمون معنادار است (۰٫۰۰۱ >p). همچنین تأثیر آموزش بر خردهمقیاسهای خودپنداشت خواندن و نگرش به خواندن، با حذف اثر نمرههای پیشآزمون معنادار شد (۰٫۰۰۱> p). نتیجهگیری: باتوجه به یافتههای بهدستآمده از این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که آموزش برنامهای کاربردی مانند آموزش مبتنیبر داستان، بهعنوان رویکردی خلاقانه و جدید، به دانشآموزان مبتلابه نارساخوانی، میتواند علاقهٔ آنها به خواندن را برانگیزد؛ همچنین بسیاری از برداشتهای غلط آنها را دربارهٔ خودشان اصلاح کند.
کلید واژگان :داستانخوانی، خودپنداشت، نگرش به خواندن، نارساخوان.
ارزش ریالی : 600000 ریال
با پرداخت الکترونیک