چکیده :

از قرن دوم هجري صوفيه با وارد كردن مفهوم در سخنان شان نسبت جديد ي ميان « محبت » خود و خداوند تعريف كردند . اين تعريف اگرچه در ابتد ا با مخالفت هاي فقيهان و متكلّم ان روبه رو شد ، كم كم جاي خود را در گفتمان صوفيه پيدا كرد تا اينكه سرانجام در آغاز قرن نيز به طور رسمي وارد سخنان و آثار ايشان شد. در اين چهار قرن، « عشق » ششم هجري مفهوم تلاش صو فيه براي تعريف و توضيح اين مفهوم تصوف را وارد مرحل ة جديدي كرد كه شاهد شكوفايي آن در قرن هاي ششم تا هشتم هجري هستيم. در اين جستار ، نگارنده به دنبال بررسي ديدگاه هاي هستي شناسانة صوفيه دربارة مفهوم نظرية » است. ازاين رو، با تحليل و بررسي استعاره هاي مفهوميِ هستي شناختي در « محبت » به جست وجوي ديدگاه هاي صوفيه در اين باره پرداخته و درنهايت ثابت « استعارة مفهومي كرده كه استعاره پردازي هاي صوفيان از همان ابتدا بيانگر دو ديدگاه ي است كه درواقع .« خداوند محبوب است » و « خداوند سلطان است » : برخاسته از اين دو استعارة اصلي است واژه هاي كليد ي: نظرية استعارة مفهومي، استعارة هستي شناختي، مح بت، تصوف قرن دوم تا ششم هجري.

کلید واژگان :

نظرية استعارة مفهومي، استعارة هستي شناختي، مح بت، تصوف قرن دوم تا ششم هجري.



ارزش ریالی : 600000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک