چکیده :

بر اساس دیدگاه اسطوره‌شناسی ساختاری، اسطوره‌ها از طریق عناصر میانجی‌ای که ارایه می‌کنند، می‌کوشند تضادی را که میان جفت‌های متقابل برقرار است از میان بردارند. عناصر میانجی مزبور در مسیر این تقابل پیوسته در رفت و آمدند و می‌کوشند از طریق مبارزه و یا آمیختگی با یک سو یا هر دو سوی تقابل، راه وحدتی بیابند تا تضاد موجود را خنثی یا دست کم کم‌رنگ‌تر کنند. در این نوشته به معرفی نظریۀ ساختاری لوی‌استروس در تحلیل اسطوره خواهیم پرداخت و با تحلیل نمونه‌وار داستان جمشید، میزان کاربرد نظریه را در بررسی اسطوره‌های ایرانی نشان خواهیم داد. بر این اساس، یمه/جم اسطوره‌ای است که برای بیان کوشش ذهن هندوایرانی در رفع تقابل مرگ و زندگی شکل گرفته است و پس از رفت و برگشت در دو سوی تقابل، یعنی تعارض میان اصل میرایی انسان و آرزوی دست‌یابی به زندگانی جاویدان، اگرچه نمی‌تواند تناقض موجود را به‌تمامی از میان بردارد، در نهایت به تجسم آمیخته‌ای از هر دو مفهوم مرگ و زندگی بدل می‌شود که آن را «مرگ زنده» نامیده‌ایم.

کلید واژگان :

اسطوره‌شناسی ساختاری، لوی‌استروس، تقابل‌های دوگانه، جمشید.



ارزش ریالی : 600000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک