نظریه پردازان ساختار گرا هموار سعی در ایجاد قانون و قاعده ای کلی و جامع جهت تحلیل آثار ادبی بويژه رمان داشته اند که قابل تعمیم به همه داستان ها باشد. این نظریات که با ولادیمر پراپ آغاز شد همواره توسط دیگر نظریه پردازان نظیر گریماس، تودوروف، فیلپ هامون وغیره گسترش يافت. یوسف ادریس به دلیل اهمیتی که برای ساختار رمان قائل بود، اسلوبی زیبا داشت، و به طور کلی بارزترین ويژگی ها ساختاری او شامل، تصویر سازی، گریز زنی، تداخل داستان در داستان، می باشد. یوسف ادریس از شیوه های نوین رمان نویسی بهره میگیرد و موضوعات داستانهای او بیشتر پیرامون مسائل و مشکلات جامعه معاصر عرب و به ویژه کشور مصر است. در پژوهش حاضر سعی شده است تا با توجه به تعریفهای صاحبنظران ادبیات داستانی، به بررسی پاره ای ازعناصر ساختاری در رمان «الحرام» پرداخته و در خلال آن محتوا و مضمون داستان تبیین گردد. نتیجه نشان می دهد ساختار رمان حرام در خدمت مضمون واقع گرایی قرار گرفته است تمامی عناصر رمان از قبیل پیرنگ، فضاء، لحن، مکان بازگو کننده مضمون رئالیسیتی رمان بوده است. همچنین می توان گفت یوسف ادریس توجه شایانی به ساختار رمان کرده است به گونه ای که تمامی عناصر کاملاً منسجم و پیوسته در کنار هم بکار برده شده است. روش نگارندگان در این مقاله، روشی توصیفی - تحلیلی است.
کلید واژگان :واقع گرایی، عناصر داستان، یوسف ادریس، رمان الحرام، ساختار گرایی.
ارزش ریالی : 600000 ریال
با پرداخت الکترونیک