چکیده :

نظرية مايکل هليدي تحت عنوان «زبان شناسي سيستمي نقشي» از مهم ترين نظريات زبان¬شناسي است که در چارچوب نقش گرايي به شکل سازمان يافته و منظّم به تحليل متون مختلف ادبي مي پردازد. او در بخشي از اين نظريه از مؤلفه هايي سخن مي گويد که يک متن منسجم بايستي از آنها برخودار باشد. و سپس رقيّه حسن در يک نظرية جداگانه تکميل کننده نظريه همسرش مايکل هليدي با عنوان نظريه هماهنگي انسجامي به شمار مي رود. برخي منتقدان - همچون زکي مبارک، موسی سليمان، إبن طقطقي- بر اين باورند که مقامات به عنوان گونه روايي از انسجام لازم برخوردار نيست1. هدف آموزش زبان از سوي اصحاب مقامات تا حدودي باعث شده که به انسجام و پيوستگي متني و معنايي چندان وقعي ننهند؛ اما در ميان انبوه مقامات برخي ها از چنان انسجامي برخوردارند که با آثار روايي منسجم و در هم تنيده معاصر برابري مي کنند. از آن جمله است "مقامة مضيرية" بديع الزمان همداني که در اين نوشتار مي کوشيم در پرتو نظريه هليدي و نظرية تکميلي رقيه حسن عوامل انسجام و هماهنگي انسجامي را در آن مورد بررسي قرار دهيم. برايند اين پژوهش نشان مي دهد که مجموعه عوامل انسجام از قبيل دستوري، واژگاني و پيوندي به همراه ساير ويژگي هاي هماهنگي انسجامي مانند زنجيره ها و تعامل بين زنجيره ها باعث انسجام اجزاي اين مقامه شده اند.

کلید واژگان :

انسجام، هليدي و حسن، مقامة، مقامة مضيريّه، بديع الزمان همداني



ارزش ریالی : 600000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک