هنر نگارگري، هنري معنوي است بنابر اين نميتوان صورتي كه معناي دروني ندارد، پذيرفت و آن چه در نگارههاي ايراني مشاهده ميشود چيزي جز معنا و محتوا و كمال زيبايي نيست. زيبايي يعني دلپذير بودن كه ميگويند "زيبايي خداست و هر چه متعلق به خداست زيباست". زيبايي هم در يك اثر فقط شيوة نوشتار آن نيست بلكه بيشتر به واسطة مفهوم مقدّسي است كه به خود دارد. انتزاعي كار كردن "نه به معناي ناتورئاليستي" يكي از ويژگيهاي هنر نگارگري ايراني بوده است. ذهن ايراني استدلالي و رياضي است و نگاهش به جهان و زندگي معنوي است؛ به همين دليل هنرمند ايراني در هنرها هميشه به دنبال زيبايي آرماني و بهشت گمشده و آن جهان كامل از دست رفته بوده است. وي هيچگاه طبيعت را بازسازي نميكرد بلكه با روش مفهومي و نه با روش بصري طبيعت را "استايليزه" ميكرد و با فضاسازي معنوي، جهان مثالي خويش را در نگارهها به تصوير ميكشيد كه از نظر ساختاري اساساً با ناتورئاليسم و رئاليسم غرب و نگارگري چين و ژاپن مغايرت داشت. هنرمند ايراني حقيقتنگار و يا رئاليست مثالي بوده است كه اين مفهوم براي غربيها نامفهوم است چون در زبانشان حقيقت را در واقعيّت جست و جو ميكنند ولي در زبان ايراني واقعيّت و حقيقت دو كلمة مغاير و با دو معناي بسيار متفاوت است. غربيها از نظر فلسفي ماترياليست و از نظر اعتقادي دواليست و از نظر هنري رئاليست هستند. به همين دليل پرسپكتيو و سايه و روشن و حجمپردازي و شخصيّتپردازي و بافت و آناتومي و فيگور و طبيعتگرايي و ... براي ماديّت بخشيدن و واقعي بودن آثارشان "حتّي در آثار انتزاعي و سمبليك ايشان"، اهميّت دارد. دغدغة هنرمند ايراني پرسپكتيو و حجمپردازي، شخصيّتپردازي، آناتومي، طبيعتگرايي و از اين دست دغدغههاي ماترياليستي نبوده است. بلكه به دليل اعتقادات و جهانبيني معنوياش در پيوند با كليّت هستي از اينها دوري ميكرده است و آن چه در هنر اسلامي تحت عنوان سكون و عدم تحرّك مورد انتقاد فراوان قرار گرفته، صرفاً همين غياب انگيزههاي فردي و نفساني در آن است. در ايران و هندوستان چنين استدلال ميشد كه تصويري كه دعوي تشبّه جستن به موجود زندة واقعي را ندارد و صرفاً كنايهاي از آن است، مشروع ميباشد. شيوة خاصّ مينياتورهاي ايراني كه فاقد سايه و پرسپكتيو بوده، توهّم واقعيّت را موجب نميشود، از اينجا نشأت ميگيرد. در انديشه و ذهن ايرانيان قديم سه جهان محسوس (مادّه)، مثالي (بين روح و مادّه) و معقول (روح) تصور شده است. اگر مادّه به روح و صورت بر معنا مرجح باشد و به نوعي روح اسير و در بند مادّه بشود نوعي سمبليك به وجود ميآيد. اگر در ميان روح و مادّه توازن و اتحاد و همخواني كامل برقرار گردد نوعي كلاسيك به وجود ميآيد. اگر روح بر مادّه مسلّط باشد نوعي رمانتيك به وجود ميآيد. غربيها به جهان محسوس، كه جايگاه مادّه است، اهميّت ميدادند و ايرانيان به عالم معقول، كه جايگاه روح است، اهميّت ميدادند و از ابتدا به دليل اعتقادات يكتاپرستانهشان، در نگارهها فقط وارد جهان مثالي ميشدند.
کلید واژگان :زيباييشناسي ـ نگارگري ـ ايران ـ اسلامي
ارزش ریالی : 300000 ریال
با پرداخت الکترونیک