چکیده :

نظریه ی منطق گفتگویی در قرن بیستم، از یک سو در اعتراض به نظام تک آوا و جزم اندیش استالینی و از سوی دیگر در مخالفت با نظریه¬ی فردی و اجتماعی بودن زبان که پیش از آن بر حوزه ی نقد ادبی حکمفرما بود مطرح شد. میخاییل باختین در این نظریه، بر گفتگومندی آثار هنری و ایجاد چندصدایی و کنش ارتباطی متون ادبی تأکید داشت. از آن جا که این نظریه، از ساختار جامعه ای تک صدا، شادی ستیز و استبدادزده برآمده است، می توان آن را در خوانش متون مختلف و آثاری که در چنین فضاهایی ایجاد شده اند به کار برد. گلستان سعدی، از جمله آثاری است که در یکی از تاریک ترین ادوار حیات اجتماعی ایران؛ یعنی دوره ی بعد از هجوم مغول نوشته شده است و سعدی در آن به مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... عصر خویش پرداخته و در واقع، گلستان را می¬توان انگاره¬ای از ایران عصر مغول دانست. این پژوهش درصدد ردیابی و تحمیل قطعی یافته¬های باختین در گلستان سعدی نیست، چرا که فضای حاکم بر گلستان، همانند سایر آثار تعلیمی ادب فارسی، فضایی تک¬صداست و چندصدایی باختینی به طور کامل در آن وجود ندارد. اما رویکرد سعدی به مسائل اجتماعی عصر خویش، حضور اقشار مختلف اجتماع در خلال حکایت ها، خلق فضایی بینامتنی با استفاده از حکایت¬ها و نقل قول ها، حضور مستقیم خودِ سعدی در برخی حکایات و مغلوب شدن او در میدان گفتگو و... نشان می¬دهد که سعدی ضرورت چندصدایی را در جامعه¬ی تک¬صدا و پرخفقان عصر مغول دریافته و در پی خلق اثری چندصدا، از روح حاکم بر ادبیات تعلیمی فاصله گرفته است. از این¬رو در این پژوهش سعی شده است تا با تکیه بر نظریه ی میخاییل باختین، به مؤلفه های گفتگویی گلستان سعدی پرداخته شود.

کلید واژگان :

میخاییل باختین، منطق گفتگویی، چند صدایی، سعدی، گلستان.



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک