صادق هدایت در میان نویسندگان ایرانی، بیش از هرکس به تصویر کردن چهرۀ مرگ و نشان دادن حضور همهجانبه و سنگین مرگ در جزءجزء زندگانی پرداخته است. به نظر میرسد که او از میان نویسندگان خارجی بیش از همه به کافکا علاقه دارد که او نیز نویسندهای مرگمحور است. علاقۀ هدایت به کافکا تا بدان حد است که ایرانیان نخستین بار از دریچۀ ترجمۀ رمان «مسخ» به قلم صادق هدایت با کافکا آشنا شدند. ترجمۀ هدایت از آثار کافکا سبب شدهاست برخی گمان کنند هدایت، مقلّد وی بودهاست، در حالیکه هدایت با برخواندن آثار کافکا، تنها به بازیابی شخصیت خویش رسید بیآنکه اصالت و ابداع را در آثارش از دست بنهد. مهمترین ویژگی شخصیتی هدایت که لمس مرگ در لایههای زندگی است، در شخصیت کافکا نیز بروز دارد و این ویژگی را در مهمترین اثر این دو نویسنده یعنی «بوف کور» و «مسخ» به وضوح مییابیم و در عین حال، هریک از این دو نویسندۀ بزرگ، روش خویش را برای تصویر کردن مرگ در زندگی دارند. قلم هدایت در بوف کور، متأثر از مکتب سورئالیسم است که در فضای بین رویا و واقعیت معلق است و بیشتر حالت توصیفی دارد؛ امّا کافکا متأثر از اکسپرسیونیسم آلمانی است، مکتبی که ظاهر طبیعت را تغییر میدهد تا بتوانند احساس درونی را بیان کند. بر این اساس، بررسی تطبیقی این دو کتاب، میتواند مجالی برای نشان دادن اشتراک هدایت و کافکا در محتوای مرگمحوری در عین استقلال شیوۀ بیان باشد.
کلید واژگان :مرگ، بوف کور، مسخ، صادق هدایت، کافکا
ارزش ریالی : 300000 ریال
با پرداخت الکترونیک
جزئیات مقاله
- کد شناسه : 6148295269025988
- سال انتشار : 1394
- نوع مقاله : مقاله کامل پذیرفته شده در کنفرانس ها
- زبان : فارسی
- محل پذیرش : همایش ملی مردم شناسی مرگ و زندگی ص 123-132
- برگزار کنندگان : پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری پژوهشکده مردم شناسی
- تاریخ ثبت : 1395/10/08 22:48:10
- ثبت کننده : معصومه ابراهیمی هژیر
- تعداد بازدید : 573
- تعداد فروش : 0