چکیده :

در ميان سياست‌گذاران اقتصادي همواره دو ديدگاه كاملاً متمايز در زمينه نحوه ايجاد اشتغال در جامعه وجود داشته است. ديدگاه اول معتقد است كه ايجاد اشتغال و در نتيجه حل معضل بيكاري بدون حمايت‌هاي گسترده دولت و براي تمامي بنگاه‌هاي موجود اقتصادي ميسر نيست. بر خلاف آن، در ديدگاه‌دوم عقيده بر آن است كه منابع محدود دولت توانايي حمايت از همه بنگاه‌ها را در جهت ايجاد اشتغال نداشته و بنابراين چنانچه اين منابع اندك صرف حمايت از تمامي بنگاه‌ها گردد، نتيجه‌اي جز اتلاف آن نخواهد داشت. بر اين اساس، براي تخصيص اين منابع در جهت ايجاد اشتغال مورد نظر بايد گروه خاصي از بنگاه‌ها كه توانايي ايجاد اشتغال را به صورتي عمده و متمايز از ساير بنگاه‌ها دارند هدف قرار گيرد. اين گروه از بنگاه‌ها، همان‌هايي هستند كه توانسته‌اند با توجه به ويژگي‌هاي خاص در طول حيات خويش رشدي سريع را در جهت ايجاد اشتغال از خود نشان دهند. بر اين اساس اين مطالعه با بررسي بنگاه‌هاي صنعتي ايران طي برنامه دوم و سوم توسعه، با استفاده از معيار Birch Index (BI)، بنگاه‌هايي كه داراي رشد سريع بوده (غزال‌ها) را شناسايي كرده و آن‌ها را بنگاه‌هايي كه چنين رشدي را از خود نشان نداده‌اند (موش‌ها) مقايسه نموده است. نتايج اين مطالعه نشان مي‌دهد: تنها حدود 10 درصد از بنگاه‌هاي صنعتي كشور رشدي سريع را تجربه نموده (غزال‌ها) و اين بخش اندك بيش از 60 درصد از اشتغال را طي دوره مورد بررسي ايجاد نموده‌اند.

کلید واژگان :

غزال های صنعتی، صنایع تولیدی، ایران



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک