چکیده :

یکی از رسالتهای محوری و اساسی در نظامهای آموزشی دنیا پرورش قدرت تفکر دانش آموزان می باشد. معمولا معلمان در تمام نظامهای آموزشی دنیا بعنوان مهمترین عنصر تاثیر گذار در فعالیتهای آموزشی وپرورشی تلقی می شوند،سوال اساسی این است که معلمان با اتخاذ چه رویکردها و روشهایی می توانند این مهم را محقق سازند. سابقه پرداختن به مقوله تفکر و تفکرانتقادی را باید در آراءو افکار فیلسوفان قدیم جستجو کرد.این متفکران اعتقاد داشتند که معلم بجای انباشتن ذهن دانش آموزان از اطلاعات و دانشهای غیر ضروری و ناکارامدباید به ایجاد یک محیط یادگیری پر از اسرار و ابهام اقدام نماید.یعنی معلم بجای معرفی و ارائه اصطلاحات و مفاهیم و قوانین هر موضوع درسی , پرسشهایی را در کلاس بیان نماید که در پرتو این پرسش ذهن دانش آموزان در ارتباط با موضوع درسی مورد نظر به چالش کشیده شده وبه تعبیر افلاطون به تذکار و یادآوری در فراگیران اقدام نمود. این امر در افکار و آراء روانشناسان جدید و بویژه ژان پیاژه نمود پیدا کرده است. دانش آموزان در چنین فضا و محیط هیجان انگیزی به تلاشهای فکری برای برون رفت از این محیط عمل می کنند ووظیفه معلم در چنین محیطی این است که با دقت و صبوری پاسخهای احتمالی دانش آموزان رادرجهت کشف حقیقت سازماندهی و کانا لیزه نماید. نگارنده در این مقاله در پی شناخت ماهیت تفکر انتقادی و بررسی فرایند شکل گیری تفکر انتقادی در برنامه درسی به شیوه تحلیلی می باشد.

کلید واژگان :

تفکر، تفکر انتقادی، برنامه درسی



ارزش ریالی : 100000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک