زین دنیای کمیابی رسم به این دانایی ارزش آدمی بسته نیست به تقاضای احدی بگیرم شاخص رقابت ز تقاضای بازار که برتر است ازعدالت به هر بازار انحصار (سعید اسدی 1392)

سعید اسدی قراگوز سعید اسدی قراگوز
1394/02/28 01:09:53
چشم انداز توسعه

آیا این کشتی به ساحل می رسد؟

اقتصاد کشورمان به مثابه یک کشتی فرسوده است که وقتی روزنه ای از آن را می بندیم شکافی بزرگتر در آن ایجاد میشود با چنین وضعیتی نمیتوان کشتی اقتصادمان را میان امواج سهمگین (سیکل های تجاری ) بر ساحل توسعه نشاند، برای رسیدن به ساحل (توسعه) ابتدا باید این کشتی رو ویران کنیم (انقلاب اقتصادی) و کشتی جدید و مقاوم با اصول اقتصادی  درست کنیم ، این کشتی برای رسیدن به ساحل زیبای توسعه نیاز به یک ناخدای آگاه ، عالم ،مقتدر دارد نه چندتا ! به قول

 فردوسی میگه :خردمند گوید که در یک سرای    چو فرمان دوگردد نماند به جای

پس دومین قدم در رسیدن به توسعه استقلال مدیریت ناخدای کشتی است.سومین قدم  در رسیدن به این  ساحل ،ارتقاء و رشد آگاهی (در سایه آموزش) خدمه این کشتی (مردم) زیرنظر رهبری واحد می باشد، این افزایش آگاهی ناشی از آموزش  ،اصولی چون اخلاق به عنوان  اصل پایه ،وحدت ،مسئولیت پذیری ، نظم پذیری ، احترام به حقوق دیگران ، احترام به قانون ، ، عشق به کار ، میل به نوآوری و ابتکار عمل ،تحمل سختی ها به منظور گشایش های آینده  در قالب فرهنگ توسعه در بین این جامعه است ،بدون فراگیر شدن این فرهنگ در بین خدمه کشتی نمیتوان به آینده رسیدن این کشتی به توسعه، خوش بین باشیم.

حال می توان از تجارب سایر کشتی ها یی که پا به این ساحل آرمانی نها ده اند استفاده کنیم .به نظر من چنین جامعه ای با دارا بودن اصول مذکور لیاقت رسیدن به این ساحل را دارد.

آیا ما چنین فرایندی را برای چشم انداز آرمانی توسعه برنامه ریزی کرده ایم ؟

آیا بدون رعایت اصول فوق می توانیم در سال 1404  پا براین ساحل زیبای توسعه با شن های  رفاه  بگذاریم و فریاد خوشبختی سر دهیم؟

(کلاس توسعه1392)

می پسندم (4) دیدگاه (0) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی
سعید اسدی قراگوز سعید اسدی قراگوز
1394/02/28 01:08:18
اقتصاد و خوشبختی

یک جمله ی بسیار زیبا  وجود دارد که من اعتقاد زیادی به آن دارم :

"خوشبختی یک سفر است  نه یک مقصد ، هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد " ولی در خیلی از مواقع به آن عمل نکردم و با این که اقتصاد خوانده ام ، بهترین لحظات زندگیم را به بهای ناچیز فروختم و به بدترین لحظات زندگیم تبدیل کرده ام ، یک قانون معروف تو اقتصاد وجود دارد به نام قانون نزولی بودن مطلوبیت نهائی که به زبان خودمانی یعنی مطلوبیت اولین لقمه از غذا بیشتر از لقمه های بعدی است و رفته رفته این مطلوبیت کمتر میشود ، به نظر من خوشبختی نیز این چنین است و با گذر زمان ارزش آن  کمتر می شود ، پس بهتر است در هر لحظه از زمان به گزینه هایی که میتواند خوشبختی ما را حداکثر کند بیاندیشیم و در انتخاب آنها درنگ نکنیم و به این امید نباشیم که فردای بهتری خواهیم داشت ، همین الان خوشبختی را حس کنیم ارزش این لحظات با گذر زمان بیشتر میشود ، با پیشرفت تکنولوژی و گذر زمان مشکلات و دغدغه های انسانها رو به افزایش است که این مسائل باعث می شوند ارزش خوشبختی انسانها رفته رفته کمتر شود پس از همین حال این تورم (مشکلات و مسائل آینده ) رو پیش بینی کنیم و دلخوشی هایمان را برای آینده نگه نداریم .

 بیایید جزو آن دسته از افراد باشیم که خوشبختی رو تجربه کرده اند نه جزو کسانی باشیم که منتظر خوشبختی هستند.کسانی که منتظر خوشبختی هستند هرگز به آن نمی رسند ...(سعید)

می پسندم (3) دیدگاه (1) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی
سعید اسدی قراگوز سعید اسدی قراگوز
1394/02/28 00:55:02
یه لحظه دلتنگ شدم اقتصاد به دادم رسید

شاخص ارزش احساس آدما

 ما در اقتصاد بازار های متفاوتی داریم که یکی از شاخص ترین آنها بازار رقابت کامل می باشد که اکثر فروض اقتصادی بر مبنیای بازار رقابتی می باشد . یکی از بارزترین ویژگی های بازار رقابتی اینست که قیمت را عرضه و تقاضای بازار تعیین میکند نه یک متقاضی و یا عرضه کننده.دوستان ارزش احساس آدمیان نیز در بازار جامعه تعیین می شود پس وقتی کسی خریدار(متقاضی) احساستان نبود به دلیل بی ارزش بودن احساس شما نیست شاید برای پرداختنش فقیر بوده چون ارزش احساس شما توسط یک نفر تعیین نمی شود و باید از طریق بازخورد جامعه ارزش خود را بپذیرید (و قیمت پذیر باشید)...

زین دنیای کمیابی رسم به این دانایی

 ارزش آدمی بسته نیست به تقاضای احدی

 بگیرم شاخص رقابت ز تقاضای بازار

 که برتر است ازعدالت به هر بازار انحصار

(سعید)

می پسندم (4) دیدگاه (0) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی