طرح مسئله اراده و اختیار انسان از یک طرف و مسئله قضاء الهی و مراتب آن از طرف دیگر در ساختار فلسفی اصحاب حکمت متعالیه و تاثیر پذیری این مکتب از تعالیم و متون دینی بویژه قرآن کریم در دو مسئله مذکور بسیار حائز اهمیت است . قضاء الهی از نظر تطبیقی با عوالم کلی وجود همان مرتبه صور عقلی محسوب می شود که ورای صور طبیعی و نفسانی است، این صور که بصورت دفعی و بلا زمان از واجب تعالی صادر می شوند، بعنوان مرتبه ای از مراتب علم الهی است که قضاء علمی نامیده می شود و در مرحله بالاتر به علم ذاتی الهی منتهی می شود. از طرف دیگر نظام علّی و معلولی عالم هستی و انتساب این عالم به علت تامه و هستی بخش خود که منشاء ضرورت و پیدایش عالم هستی است، قضاء عینی نامیده می شود . بنابراین قضاء الهی مبین انتساب همة عالم هستی در دو مرتبه علمی و عینی به حق تعالی است. مسئله اختیار انسان نیز در دو سطح مذکور قابل طرح است. این مقاله در صدد است به تبیین و تشریح ارتباط مسئله قضاء عینی الهی یا وجوب و ضرورت نظام هستی با مسئله جبر و اختیار از دیدگاه حکمت متعالیه بپردازد.
کلید واژگان :قضاء، قدر، علیّت، علم الهی، نظام هستی،اختیار
ارزش ریالی : 600000 ریال
با پرداخت الکترونیک