شادي و خوشدلي در فرهنگ و ادب ايراني فراز و فرودهايي را پشتسر گذاشته است؛ مثلاً ميتوان دورهي ساماني و غزنوي را فراز آن و دورهي سلجوقي و خوارزمي و بهويژه مغولي را فرود و افول آن بهشمار آورد. از ديدگاه نوع شادي نيز تا قرن پنجم، شادي، بيروني و آفاقي بوده و از قرن ششم به بعد بهخصوص قرن هفتم و هشتم بهدلايل فرهنگي و شرايط- اجتماعي، جنبهي دروني و انفسي پيدا كرده است. مولوي نمايندهي شادي انفسي است و سعدي، آفاقي. حافظ شادي و خوشدلي خود را بر مباني خاصي استوار ميگرداند و براساس آن به انواعي تقسيم ميكند. يكي از مهمترين اين مباني، فلسفي است که بر اين اساس، حافظ :1. چون و چرا در کار خلقت؛ 2. گذر زمان و عمر؛ 3. بي اعتباري جهان را به دلايل مختلف، اسباب رنج هاي هستي شناسانه ي خود مي شناسد و اغتنام وقت يا فرصت را متعالي ترين مصداق خوشدلي مي يابد و آن را در محورهاي: 1. پناه بردن به مي؛ 2. عشق ورزي؛ 3. اين جايي و اکنوني زيستن؛ 4. برخورداري از طبيعت، ميجويد. بدين ترتيب، خوشدلي هاي حافظ را مي توان در دو دسته جاي داد: 1.ابژکتيو يا بيروني و آفاقي ، 2. سوبژکتيو يا دروني و انفسي.
کلید واژگان :حافظ شيرازي، عيش و خوشدلي و فلسفه.
ارزش ریالی : 1200000 ریال
با پرداخت الکترونیک