چکیده :

مثنوی حدیقهًْ‌الحقیقۀ سنایی، دارای حکایات متعدّدی است که شاید اغلب آنها در آثار پیشینیان ادب فارسی و عربی نقل شده باشد. در این نوشتار به تحلیل و مطابقت تعدادی از حکایات حدیقه با سرچشمه‌های آن حکایات، در چهارچوب ساختار قصّه و حکایت پرداخته‌ایم. اینکه سنایی تا چه حد در اقتباس حکایات، ساختار پیشین آنها را حفظ کرده و چه نوآوری¬هایی داشته‌است و نیز بررسی مشترکات و اختلافات آنها، از بحث‌های این نوشتار است. نتایج پژوهش نشان داد که سنایی در پرداخت شخصیّت¬ها، آنها را به شخصیّت‌های تیپیک بدون نام تغییر داده و از آنها با الفاظ مردی، شخصی و ... نام می¬برد. سنایی در ساختار داستان¬ها با حفظ درون¬مایۀ اصلی تغییراتی در عناصر داستان به وجود آورده‌است. گفت‌وگو از عناصر ثابت داستان¬های حدیقه است و گاه شاعر با همین عنصر داستانی، شخصیّت داستان را به مخاطب می¬شناساند. از ابتکارات سنایی در این مورد آن است که برخی از حکایاتی که وی آنها ¬را مأخذ حکایت خود قرار داده، تنها یک خبر و در اغلب موارد گفت‌وگویی ساده در حدّ پرسش و پاسخی بدون پرداختن به حادثه و حادثه¬پردازی است؛ امّا او با واردکردن عناصر داستانی و ایجاد حادثه‌پردازی، آن حکایات را در ساختاری داستان¬گونه وارد می¬کند. در بیشتر حکایات، زاویۀ دید، دانای کلّ و راوی، خود سنایی است. سنایی جز در مواردی اندک، در زاویۀ دید حکایاتی که از آثار پیشین گرفته، تغییری ایجاد نکرده¬است. سنایی اغلب به دلیل ایجاز در حکایاتش، به زمان و مکان توجّه چندانی نداشته و به ندرت در بعضی موارد مستقیماً به آنها اشاراتی کرده‌است.

کلید واژگان :

حکایت، داستان‌پردازی، سنایی، حدیقةالحقیقه و شریعةالطّریقه.



ارزش ریالی : 1200000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک