بنگاههاي اقتصادي اگرچه با اندازههايي كاملاً متفاوت به بازار وارد ميشوند، اما واقعيتهاي موجود نمايانگر آن است كه با گذشت زمان، توزيع اندازه بنگاههاي جديدالورود به فعاليت اقتصادي، از پراكندگي به همگني بيشتر ميگرايد. اين موضوع در ادبيات اقتصاد صنعتي با عنوان ديناميزم صنعتي شناخته شده است. در اين حوزه و ميان ديدگاههاي متفاوتي كه ميكوشد تغيير در توزيع اندازه را با گذشت زمان توضيح دهد، ديدگاه يادگيري بر اساس تجربه ديدگاهي غالب است كه بنگاههاي اقتصادي با هر اندازهاي به فعاليت وارد شوند، با گذشت زمان ياد خواهند گرفت كه اندازهاي كه آنها مي توانند در بلندمدت در بازار باقي بمانند، چه ميزان است. در اين ميان، بنگاههايي كه نتوانند در زماني معقول به چنين يادگيري دست يابند، مجبور خواهند بود كه از بازار خارج شوند. از اينرو، بررسي نحوه توزيع اندازه بنگاههاي اقتصادي در زمان ورود و تعديل آن با گذشت زمان، موضوعي است كه از هر حيث اهميت يافته و نه تنها ميتواند براي بنگاههاي جديدالورود كاربردي اساسي داشته باشد، بلكه ميتواند با كاهش زمان تعديل براي بنگاههاي موجود، امكان بقاي آنها را در بازار افزايش دهد. بر اين اساس، بررسي اين موضوع كه تاكنون در اقتصاد ايران كمتر بدان توجه گرديده، موضوع اساسي اين مقاله را تشكيل داده و بررسي آن در صنايع توليدي ايران با استفاده از روش توصيفي- تحليلي، كانون تمركز اين مقاله با استفاده از دادههاي بنگاههاي صنعتي، جمعآوري شده توسط مركز آمار ايران طي دورهاي ده ساله مي باشد. نتايج حاكي است كه متوسط اندازه بنگاههاي جديدالورود در صنايع مورد بررسي، كوچكتر از اين متوسط در بنگاههاي موجود در صنايع مذكور بوده است. به عبارت ديگر و همسو با مطالعات انجام شده، بنگاههاي اقتصادي صنايع توليدي ايران نيز در مقايسه با بنگاههاي موجود در اندازههايي كوچكتر متولد ميشوند. علاوه بر آن، پراكندگي گسترده اندازه اين بنگاهها در زمان ورود در اكثر صنايع با يادگيري طي دوره كاهش يافته و به سمت همگني بيشتر و تعديل اندازه گرايش يافته، همچنين نتايج نشاندهنده آن است كه اگرچه در قريب به اتفاق صنايع منتخب مورد بررسي، متوسط اندازه بنگاههاي جديدالورود باقيمانده تا پايان دوره افزايش يافته، اما شدت افزايش در بين اين بنگاهها در سه گروه بنگاه (با اندازهاي كوچكتر از متوسط، نزديك به متوسط و بزرگتر از اندازه متوسط صنعت) قابل تفكيك است. متوسط رشد اندازه بنگاههاي در دامنه مياني، حدود نصف رشد گروه كوچكتر است، در حالي كه اين رشد براي بنگاههاي در گروه بزرگتر حدود نصف گروه قرار گرفته در دامنه نزديك به متوسط اندازه صنعت است. اين موضوع به عنوان اساسيترين يافتههاي بررسي ديناميزم صنعتي در اقتصاد ايران، نشاندهنده آن است كه بر خلاف معمول، معيار كوچك و متوسط ميتواند متناسب با نوع صنعت تغيير يافته و يا تحت تأثير زمان قرار گيرد. بنابراين، اطلاق تعريفي مطلق براي مفهومي متغير (بنگاههاي كوچك، متوسط و بزرگ) با توجه به يافتههاي اين پژوهش چندان منطقي به نظر نميرسد
کلید واژگان :توزیع اندازه بنگاه، صنایع تولیدی ایران، دینامیزم صنعتی
ارزش ریالی : 1200000 ریال
با پرداخت الکترونیک