چکیده :

بیان ناپذیری تجربه ی عرفانی امری است که صوفیان با استعانت از رمزها و تمثیل های متعدد و یا به صراحت از آن سخن گفته اند. صوفیان برآنند که عظمت و کمالِ «معنی» به اندازه یی است که «صورتِ» ظاهر به هیچ رو نمی تواند آن را بیان کند؛ تا آنجا که حتی جمع صورت و معنی را ناممکن می دانند. زبان عرفانی در بطن خود، بازتاب این تناقضِ صورت و معنی است، تناقضی که از ادراکِ صوفیان نسبت به «راز» سرچشمه می گیرد. به عقیده ی اهل تصوف، «راز»ی در عمق «معنی» نهفته است که زبان نمی تواند آن را بیان کند و به مخاطب انتقال دهد؛ اما در عین حال صوفی می کوشد این راز را پنهان نگاه دارد. وسوسه ی بیان معنی از یک سو، و اصرار در ناتوانیِ زبان در بیان این معانی از سوی دیگر، تناقضی عمیق می آفریند که بنیان بخش عمده یی از میراث سخن صوفیه است. بحث «صورت» و «معنی» در آثار مولانا به شکل گسترده طرح شده است و تأمل او در این امر به آرای بسیار دقیق و ظریف زبانی منجر شده است که در دیگر آثار صوفیه نشانی از آن نیست. تأکید مولانا بر محال بودن بیان تجربه ی عرفانی، سرانجام او را به ساحت «خاموشی» می کشاند.

کلید واژگان :

صورت، معنی، زبان، تصوف، مولانا، خاموشی.



ارزش ریالی : 600000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک