چکیده :

زمانیکه رضاخان به قدرت رسید سرکوب کلیه شورشها و اعاده حاکمیت دولت مرکزی درسراسر کشور را اولویت نخست خود قرار داد. در ایران آنروز، هیچ نوع حزب سیاسی از انواعی که در غرب وجود دارد فعالیت نداشت. به نوشته میلیسپو هرچندگروههای متعددی در مجلس وجود داشت ولی این گروهها هرگز به بیرون از مجلس متصل نبودند و صرفنظر از رهبران پارلمانی خود، هیچگونه سازمانی نداشتند.1 تجمعات بیرون از مجلس نیز به طور طبیعی رشد نیافته و از هرگونه پایگاه موثر اجتماعی برای مخالفت سیاسی بی بهره بودند لذا با اشاره حکومت ایجاد یا منحل می‌شدند. تنها صدایی که در مقابل دستگاه سیاسی حاکم وجود داشت از جانب گروههای غیر رسمی بود. این وضعیت تا زمان اشغال ایران توسط متفقین و رانده شدن رضاشاه از ایران همچنان ادامه یافت. از سال 1320 .ش به دنبال ورود نیروهای متفقین به ایران و تعیین حکومت دست نشانده، به طور موقت فضای نسبتا مناسبی برای ابراز مخالفت با حکومت مرکزی پدید آمد و در این زمان احزاب سیاسی متعددی شکل گرفتند. اولین احزاب این دوره با کمک تجار و زمینداران تشکیل شد که از سازماندهی مرتب و برنامه حزبی مشخصی برخوردار نبودند. این احزاب از روزنامه‌های تهران به عنوان ارگان حزب خود استفاده می‌کردند. و بیشتر مبلغ برنامه‌های لیبرالیستی یا مرام سوسیالیستی بودند. از فعال‌ترین و با نفوذترین احزاب در خلال سالهای جنگ دوم جهانی در ایران می‌توان حزب اراده ملی و حزب توده را نام برد. بعدها در دهه 1330 احزاب دیگری نیز تشکیل شدند که وظیفه اصلی آنها حمایت از شاه جهت اعمال کنترل و نظارت بر مجلس بود. حزب ملیون به رهبری دکتر منوچهر اقبال، نخست وزیر وقت، در سال 1336 تشکیل شد تا نقش حزب اکثریت را در مجلس ایفا کند. در همان سال حزب مردم نیز به رهبری اسدالله علم، وزیر دربار، اعلام موجودیت کرد. در سال 1342 حزب ایران نوین جایگزین حزب ملیون شد که در ابتدا حسنعلی منصور و از بهمن 1343 امیرعباس هویدا رهبری آنرا برعهده گرفت. هر دو حزب با برگزاری کنگره‌ها، جشنهای حزبی و ایجاد شعبات در سراسر کشور درصدد جلب مشارکت گسترده عموم مردم بودند. حزب ملی‌گرای ایران نیز در بهمن 1349 با مرام ضد کمونیستی تاسیس شد. در این دوره هیچیک از احزاب فوق از پایگاه گسترده اجتماعی برخوردار نبودند. برخی، همچون حزب اراده ملی و توده، با حمایت خارجی به وجود آمده بودند در حالیکه برخی دیگر، همچون حزب ملیون از سوی حکومت حمایت می‌شدند. نمونه بارز ماهیت ظاهری سیستم حزبی کشور در سیستم دو حزبی ایران نوین و مردم ظهور یافته بود که پس از چندی جای خود را به حزب واحد رستاخیز دادند. بنابراین، دقیقا مانند دوره زمامداری رضاشاه، احزاب نمی‌توانستند چهره واقعی از مخالفت موثر سیاسی را ارائه کنند. همه مخالفتهای قابل توجه در این دوره در قالب گروههای سازمان نیافته‌ و غیر رسمی بروز می‌یافت. شیوه‌ای که هر دو شاه پهلوی جهت مقابله با این مخالفتها اتخاذ می‌کردند چیزی جز سرکوب نظامی، زندان و مرگ نبود. رضاشاه و محمدرضا شاه تنها توانستند با خشونت و سرکوب بر سریر قدرت باقی بمانند. با مطالعه تاریخ فعالیتهای سیاسی گروههای مخالف در دوره پهلوی و جهت شناخت انگیزه‌،ایدئولوژی و شیوه فعالیت آنها می‌توان گروههای فوق را در چهار دسته: جنبشهای خودمختار طلبانه، کمونیستی، مذهبی و دموکراتیک طبقه بندی کرد. در ادامه به بررسی فعالیتها و تزهای تشکیلاتی این جنبشها بسنده کرده، بدین وسیله نگرش جدیدی در مطالعه احزاب و گروههای سیاسی مخالف ایران پیشنهاد می‌کنیم.

کلید واژگان :

حکومت پهلوی، انقلاب اسلامی، جنبشهای انقلابی، گروههای مبارز



ارزش ریالی : 150000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک