چکیده :

رمان روايت بخشي از حوادث حقيقي يا خيالي موجود در قفس ذهني نويسنده است. داستان‌نويسي مدرن به واکاوي داستان و بررسي ارتباط بين موضوع، احساسات، افکار و رؤياهاي نويسنده با موضوع داستان مي‌پردازد. محمدرضا عبدالله يکي از نويسندگان جوان مصري است که در رمان «منظف الجرائم» به پبش‌بيني ذهني و خيالي خود از حوادث موجود در سال 2050 ميلادي مي‌پردازد. وي در اين رمان به روايت زندگي شخصيت اصلي داستان يعني شهاب مي‌پردازد که با توجه به ازدياد جرم و فساد و قتل در کشورهاي عربي و در ورايي کلّي کشورهاي جهان، به شغلي روي آورده که به پاک کردن آثار جرم مي‌پردازد و در اين مسير پليس را گمراه مي‌کند. پژوهش حاضر کوشيده است با استفاده از روش توصيفي – تحليلي به بررسي عناصر داستاني رمان مذکور بپردازد. نتايج پژوهش حاضر نشان مي‌دهد پيرنگ و عناصر سازندۀ آن بارزترين نقش را در ترغيب خواننده به خواندن اين رمان دارند. وي در خلال داستان از عنصر گفتگو (ديالوگ) به خوبي بهره برده و به موازات آن، مونولوگ بسيار کم است. عناصر زمان و مکان تنها محدود به ذکر چندين مورد به صورت مبهم است که نقش چنداني در رمان ندارند.

کلید واژگان :

رمان، عناصر داستانی، محمدرضا عبدالله، منظف الجرائم



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک