چکیده :

سیاست خارجی انقلاب اسلامی ایران تحت تأثیر دو عامل، شکل انقلابی و مخالف وضع موجود به خود گرفته بود: یکی اعتقاد به جهانشمول بودن دین اسلام و وظیفۀ ترویج آن به اقصی نقاط جهان و دیگری تحقیر و سرکوب قدرتهای بزرگ جهانی حافظ وضع موجود. ترکیب این دو عامل موجب شد تا فکر انقلاب تقویت شود و با پیوند صحنه های داخلی و بینالمللی به یکدیگر، استبداد داخلی را نتیجه و خواستۀ نظم موجود جهانی دانسته و از شیوههای مختلف تدافعی و تهاجمی برای برهم زدن این صحنه ها استفاده کند. قانون اساسی جمهوری اسلامی این سیاست خارجی فعال و تهاجمی را که هدفی جز وحدت جهان اسلام و گسترش تداوم انقلاب در « حاکمیت خدا در سراسر جهان نداشت، با عنوان ثبت و ضبط کرد؛ اما این مأموریت انقلاب اسلامی »داخل و خارج ، موجب نگرانی و هراس دو اردوگاه شرق و غرب و همچنین حکومتهای اسلامی در منطقه پیرامونی ایران شد و آنها را به واکنش شدید در برابر جمهوری اسلامی ایران و ایجاد موانع مختلف در برابر تقویت و تحکیم انقلاب اسلامی وادار کرد. بهاینترتیب، انقلاب اسلامی از همان ابتدای پیروزی خود با دو در داخل و خارج و در نتیجه، »تداوم انقلاب«هدف متفاوت تحکیم « بیثباتی و ناآرامی حکومت تازهتأسیس اسلامی خود یا و سازش بر سر اصول انقلابی خود، مواجه بود. تضاد موجود »نظام در این دو هدف و در نتیجه خط مشی متفاوتی که دو رکن اصلی تصمیمگیری انقلاب، یعنی شورای انقلاب اسلامی و دولت موقت انقلاب اسلامی، برای پیگیری آن اهداف دنبال میکردند، موجب شد تا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای مدتی مبهم، دگرگون و در برزخ انقلابی سرگردان بماند. این مقاله در تلاش است تا تلاطم در سیاست خارجی ایران را در دورۀ نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار دهد و نتیجه اختلاف میان این دو نهاد اصلی تصمیمگیری را بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی تحلیل نماید. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانهای رسمی و خاطرات مقامات تصمیمگیرنده ایرانی و آمریکایی تلاش میکند تا به شیوه ای توصیفی-تحلیلی به این سؤال اصلی مقاله، که چرا دولت موقت و شورای انقلاب اسلامی اختلاف کردند و اینکه این اختلافات چه تأثیری بر تحول سیاست خارجی انقلاب اسلامی داشته است، پاسخ دهد.

کلید واژگان :

انقلاب اسلامی ، ایران، سیاست خارجی، تداوم، تحکیم



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک