چکیده :

تا دهه‌ ي 1980 مديريت واحد‌ تجاري، محيط كار و ساختار صنعت را به عنوان مبناي درك مزيتهاي رقابتي مدنظر قرار مي‌داد. در اين دوران نقش مديريت تنها يافتن راهي براي تركيب بهينه ‌ي محصولات و بازارهاي هدف و رفع موانع ورود كالا به اين بازارها بود. از آن زمان به بعد، نگاه مديريت واحدهاي انتفاعي به جاي محيط و صنعت به ‌طور جدي به منابع درون سازماني معطوف شده است. منابع غير عيني كه از آن با عناويني چون دانش، دارايي نامشهود، دارايي راهبردی و ... نيز ياد مي‌شود، مهمترين منابع درون سازماني هستند كه واجد شرايط ايجاد و افزايش مزيتهاي رقابتي پايدار مي‌باشند. اقتصاد صنعتي جاي خود را به اقتصاد دانش محور داد. از دیدگاه استراتژیک امروزه از سرمایه فکری به منظور خلق و افزایش ارزش سازمانی استفاده می شود و موفقیت یک سازمان به توانایی آن در مدیریت این منبع کمیاب بستگی دارد به علاوه یکی از قابلیتهای مهم سازمانی که می تواند به سازمانها در خلق وتسهیم دانش کمک کند و برای آنها در مقایسه با سازمانهای دیگر "مزیتهای سازمانی پایدار" ایجاد کند سرمایه اجتماعی است . از این رو، هدف مقاله حاضر بررسی ابعاد سرمایه اجماعی و ارتباط آن با سرمایه فکری که در راس تمام داراییهای نامشهود قرار دارد. نتايج حاصل از اين تحقيق نشان داد كه بين سرمايه اجتماعي و سرمايه فكري رابطه ای مثبت وجود دارد. همچنین با در نظر گرفتن تحقیقات تجربی انجام شده توسط محققین دیگر در این زمینه می توان بیان نمود با افزايش سرمايه اجتماعي؛ سرمايه فكري در ابعاد انساني، ساختاري و رابطه اي افزايش خواهد يافت.

کلید واژگان :

دارایی نامشهود، سرمايه فكري، سرمایه اجتماعی، اقتصاد دانش محور



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک