چکیده :

کلیله و دمنه یکی از آثار برجسته ی تعلیمی ادب فارسی است که از مجموعه ی حکایت های مختلف در بیان مهم ترین مبانی تعلیمی اعم از اخلاق، سیاست، تعلیم و تربیت، مسائل فرهنگی و اجتماعی و... تشکیل شده است. این اثر با بیانی تمثیلی از زبان حیوانات، به ترسیم نمادین جامعه ی انسانی پرداخته و نخستین اثری است که در زمینه ی داستان سرایی به زبان حیوانات به وجود آمده است. از این¬رو، پیشرو بسیاری از متون تعلیمی ادب فارسی قرار گرفته است. مثنوی مولوی، از جمله آثاری است که در موارد بسیاری با الگوپذیری از کلیله و دمنه نوشته شده و مولوی، در برخی حکایت¬ها به تأثیر مستقیم این کتاب اشاره کرده است. نظریه¬ی بینامتنیّت که ژولیا کریستوا تحت تأثیر منطق مکالمه¬ی میخاییل باختین آن را مطرح کرده است، به خاصیّت گفتگویی و روابط دیالکتیکی میان آثار مختلف می¬پردازد. با توجه به این دیدگاه، هیچ متنی مستقل از متون دیگر و بدون تأثیرپذیری از سایر متون پیش از خود، وجود نمی¬یابد و فهم و تفسیر متون، با رجوع به سایر متون امکان¬پذیر خواهد بود. از این¬رو، در این پژوهش سعی شده است تا با رویکردی بینامتنی به وجوه مختلف اقتباس¬های مثنوی مولوی از کلیله و دمنه¬ی نصرالله منشی پرداخته شود.

کلید واژگان :

مثنوی، کلیله و دمنه، بینامتنیت، تعامل متون، ژولیا کریستوا.



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک