چکیده :

از دیرباز، کاربرد و نقش عناصر به اصطلاح معرفه¬ساز، در نشانه¬گذاری عبارات اسمی، یکی از چالش¬برانگیزترین مباحث موجود در دستور زبان فارسی محسوب می¬شده است. علی¬رغم اینکه در زبان فارسی معیار هیچ جایگاهی برای مؤلفه(ها) معرفه¬ساز در نظر گرفته نشده است، لیک در بسیاری از دستورهای سنتی، /-u/در گونه‌های فارسی شیرازی و کرمانی و نیز عنصر صرفی /-e/ در فارسی محاوره¬ای را، مطابق با مؤلفه¬های معرفه¬ساز در سایر زبان¬ها همچون «the» در زبان انگلیسی و یا «de» در زبان فرانسه دانسته¬اند. از همین رو، در این جستار سعی شده است تا بحث نشانه¬گذاری معرفگی در عبارات اسمی، مورد بازاندیشی و بازبینی اساسی قرار گیرد. در این راستا، با گردآوری کلمات، ضرب المثل¬ها، نمونه‌های (غیر) مکتوب مورد استفاده گویشوران بومی، ابتدا جنس دقیق ساخت¬¬واژی پسوندهای مورد مطالعه باز شناخته خواهد شد و سپس با استناد به شواهد برآمده از گونه¬های متفاوت زبان فارسی، به ارائۀ تحلیلی یکدست (و بدور از هرگونه دسته‌‌بندی‌های پیچیدۀ گذشته) از کاربرد عناصر مذکور پرداخته خواهد شد. یافته¬های پژوهش حاضر نشان می¬دهد که با توجه به نسبی بودن مفهوم «ارجاع» به عنوان نکته¬ای کلیدی که در گذشته مورد چشم پوشی قرار گرفته است، عناصر به اصطلاح معرفه‌ساز در گونه¬های زبان فارسی بر خلاف زبان انگلیسی به عنوان نشانۀ «مشخصگی» و «ارجاع» بکار می¬روند و تنها با رویکردی گفتمانی به ارجاع می‌توان توصیفی قابل¬قبول در تبیین نکات مورد مناقشه پیرامون این مسئله ارائه داد، زیرا رویکردهای صورتگرایانه هیچگاه ما را به تحلیلی یکدست و بی¬تکلف رهنمون نخواهند ساخت. علاوه¬براین، یافته¬های این پژوهش، بر روند هر چه تحلیلی شدن زبان معیار از صورت¬های تصریفی گذشته، نیز تأکید دارد.

کلید واژگان :

معرفه، مشخص، فارسی شیرازی، فارسی کرمانی، فارسی محاوره ای، دستور زبان فارسی



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک