چکیده :

یکی از شیوه¬هایی که در حیطۀ زبان¬آموزی کودک کاربرد و گسترشی روزافزون یافته است، استفاده از نماکارت¬های تصویری است. در دهۀ اخیر با ترویج این مدعا که با استفاده از این ابزار، می¬توان دورۀ اکتساب زبانی را به طرز چشمگیری کاهش داد، بسیاری از والدین بر آن شده¬اند تا آموزش (آوایی) لغات را با استفاده از این شیوه، از همان ماه‌های ابتدایی تولد آغاز کنند. از این رو، این پژوهش می‌کوشد ضمن بررسی ملزومات اولیه شناختی کودک برای یادگیری لغات، زوایای پیدا و پنهان این روش را از نقطه¬نظر زبان‌شناسی شناختی به بوتۀ نقد و آزمایش گذارد. در این راستا، بالغ بر 20 خردسال 12 الی 36 ماهه در آزمون¬هایی که جهت سنجش کارآمدی این شیوه طراحی شده بود، شرکت داده شدند. علاوه¬براین، تعداد 50 نقاشی از کودکان 5 الی 8 ساله از استان¬های مختلف کشور نیز مورد تحلیل قرار گرفت تا مدعای این پژوهش از پشتوانۀ مستدل‌تری برخوردار باشد. نتایج به دست آمده نشان می¬دهد، رویکرد مذکور می¬تواند تنها به عنوان ابزاری تسهیل‌کننده و نه تسریع‌کننده، در پایان دورۀ حسی و حرکتی کودک، و در گذار از کارکرد نمایه¬ای به نمادین، اثرگذار باشد. علاوه¬براین، نمی¬توان نقش تجربیات فردی، اجتماعی و فرهنگی کودک را در مدخل‌‌سازی¬های واژگان ذهنی نادیده انگاشت و آن را صرفاً به تصاویر روی نماکارت¬ها محدود ساخت.

کلید واژگان :

اکتساب زبانی، زبان آموزی کودک، نماکارت، زبان شناسی شناختی، مقوله بندی



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک