چکیده :

این مقاله به دنبال بررسی نقش یادگیری سازمانی بر مدیریت کیفیت جامع با هدف بهبود عملکرد در شرکت های تولیدی بزرگ است نشان می دهد که مدیریت کیفیت ریشه در یادگیری دارد. و شرکت هایی که TQM را به کار می گیرند نسبت به سایر شرکت ها، گرایش بیشتری به یادگیری دارند. در این مقاله به منظور تشخیص یادگیری سازمانی از پرسشنامة یادگیری سازمانی هابر(1999)، که چهار مولفه آن شامل کسب دانش، تفسیر دانش، توزیع دانش و حافظه ی سازمانی استفاده شد و جهت سنجش میزان استقرار مدیریت کیفیت جامع طبق جایزة ملّی کیفیت مالکوم بالدریج(2012-2011)،شش مولفه رهبری، برنامه ریزی استراتژیک، تمرکز بر مشتری، اندازه گیری، تجزیه و تحلیل و مدیریت دانش، تمرکز بر منابع انسانی، تمرکز بر عملیات مطرح گردید. که با استفاده از طیف هفت گزینه ای لیکرت داده ها جمع آوری گردید. جامعه آماری این پژوهش را مدیران تحقیق و توسعه و فروشِ شرکت های تولیدی بزرگ تشکیل دادند. تعداد 209 پرسشنامة قابل قبول به دست آمد که پس از تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه، نتایج نشان داد که در شرکت های شرکت های تولیدی بزرگ استان گیلان، یادگیری سازمانی تأثیری مثبت بر میزان استقرار مدیریت کیفیت جامع دارد. همچنین مشخص شد که در این سازمان ها بُعد ”رهبری“ نسبت به سایر ابعاد TQMتوسعه بیشتری یافته است. لذا برای اثربخشی سازمان ها توجه به مفاهیم TQM و یادگیری سازمانی از اهمیت به سزایی برخوردار است.

کلید واژگان :

یادگیری سازمانی، مدیریت کیفیت جامع، بهبود عملکرد.



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک