چکیده :

بر اساس ماده ی 1 قطعنامه‌ی ۱۰۴/۴۸ مجمع عمومی سازمان ملل، ۲۰ دسامبر ۱۹۹۳ :« مفهوم “خشونت علیه زنان ” بیانگر هرگونه عمل خشونت‌آمیز علیه جنس مؤنث است که موجب وارد آمدن آسیب یا درد جسمانی، جنسی یا روانی به زنان شود یا می‌تواند بشود، و همین طور تهدید به چنین اعمال، اجبار یا محروم کردن خودسرانه از آزادی، چه در زندگی اجتماعی و چه در زندگی شخصی». بنابراین هر نوع رفتاری که منجر به آسیب رساندن به فردی شود، خشونت تلقی می گردد. چه رفتار صورت گرفته بر جسم وی وارد آید، مثل هل دادن، کتک زدن یا خشونت جنسی همچون اجبار در برقراری ارتباط جنسی؛ چه از لحاظ روانی شخص مورد آزار و اذیت قرار گیرد، مانند بد دهنی، انواع تهدیدها و موارد مشابه آن و یا آن که از نظر اقتصادی او را تحت فشار قرار داد، مثل برآورده نکردن نیازهای اقتصادی. بخشی از این گونه خشونت ها ریشه در فرهنگ و سنت جامعه دارد و بخشی دیگر مربوط به ساختار حقوقی، اقتصادی و سیاسی کشور می باشد، که نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورها حتی جوامع پیشرفته، عوارض ناشی از رفتارهای خشونت بار علیه زنان نه فقط موجب به خطر افتادن سلامت روانی و جسمانی آنان می گردد، بلکه بر افراد دیگر جامعه نیز به تناسب ارتباطی که با زنان قربانی این نوع خشونت ها دارند، مؤثر واقع خواهد بود و این در حالی است که دولت ها نیز در این زمینه با مشکلات عدیده ای از نظر فرهنگی، خدماتی و اقتصادی مواجه می گردند. طبق گزارش معاونت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، در سطح جهان از هر سه زن، یک نفرمورد آزار قرار می گیرد. بنابراین تحقیق و پژوهش در این زمینه با وجود دشواری های فراوانی که دارد، مهم و ضروری به نظر می رسد. هدف کلی از این تحقیق بررسی انواع خشونت ها علیه زنان، عوامل مؤثر برآن و نیز اقدامات قانونی و حمایتی است که در برابر این گونه خشونت ها اعمال می گردد. هم چنین ارائه ی راهکارهایی مناسب در جهت رفع و کاهش آن مد نظر می باشد. اهداف فرعی پژوهش مورد نظر نیز عبارتند از: نقش عوامل اقتصادی، فرهنگی و مذهبی در بروز خشونت، دخالت های خانواده ها در زندگی زوجین، کوتاهی در انجام امور منزل و نگهداری و تربیت کودکان و هم چنین عوامل روانشناختی که از نظر وضعیت تحصیلی، شغلی، سن، سال ازدواج، مدت زمان زندگی زناشویی، اختلاف سنی بین زوجین و تعداد فرزندان مورد بررسی قرار داده خواهد شد. سوالاتی که در این تحقیق مطرح گردیده به ترتیب عبارتند از: اول- انواع خشونت های صورت گرفته علیه زنان کدامند؟ دوم- کدام عوامل در ایجاد خشونت علیه زنان مؤثر هستند؟ و سوم این که، اقدامات قانونی و حمایتی تا چه اندازه بر رفع و کاهش خشونت علیه زنان تأثیر گذار می باشد؟ که در جهت پاسخگویی به سوال دوم، فرضیاتی بدین شرح مطرح گردیده است. 1 - عوامل اقتصادی در بروز خشونت علیه زنان مؤثر است. 2- عوامل مربوط به روانشناختی بر خشونت علیه زنان مؤثر است. 3- عامل اعتیاد در ایجاد بروز خشونت علیه زنان مؤثر است؟ هم چنین در پاسخ به سوال سوم، فرض بر این است که عوامل مربوط به نا کارآمدی حمایت های قانونی و اجتماعی در پیشگیری و بروز خشونت علیه زنان مؤثر است. در این پژوهش از روش توصیفی – پیمایش استفاده شده است. جامعه ی آماری تحقیق را زنان آسیب دیده مراکز اورژانس اجتماعی(123) و خانه امن سازمان بهزیستی استان گیلان تشکیل می دهند. بر اساس آمار ارائه شده توسط این سازمان در نیمه اول سال 95، زنان مورد آزار و خشونت قرار گرفته ای که با سامانه ی 123 اورؤانس اجتماعی تماس گرفته اند، 188 مورد بوده است. طبق آمار این سازمان، 117 مورد همسر آزاری در سال 1394، 126 مورد در سال 1393 و 78 مورد در سال 1392 گزارش شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات مورد نیاز تحقیق، سه پرسشنامه می باشد که در پرسشنامه اول، انواع خشونت های صورت گرفته و شدت آن ها و در پرسشنامه دوم، عوامل مؤثر بر این گونه خشونت ها علیه زنان مورد بررسی واقع شده و همچنین در پرسشنامه سوم، اقدامات انجام شده از جهت پیشگیری و رفع خشونت های وارده مورد ارزیابی قرار گرفته است. به نظر می رسد از انواع خشونت های صورت گرفته علیه زنان جامعه ی آماری این تحقیق به ترتیب؛ خشونت روانی، اقتصادی، جسمی و جنسی حائز اهمیّت می باشند. از جمله عوامل موثر در به وجود آمدن این گونه رفتارهای خشونت آمیز، عامل روانی، اقتصادی، بیکاری، اعتیاد و دخالت اطرافیان در صد بالاتری را نسبت به دیگر عوامل به خود اختصاص می دهند. البته تأثیر هر کدام از این عوامل با توجه به وضعیت تحصیلی، شغلی، سن، سنوات زندگی زناشویی و تعداد فرزندان متغیر است. همچنین ناکارآمدی حمایت های قانونی و عدم آگاهی از حمایت های سازمان های اجتماعی ( تنها 20 درصد از مردم آگاهی دارند) و نیز عدم حمایت خانواده، آبروداری و ترس از متلاشی شدن کانون خانواده و جدایی از فرزندان و هم چنین بی اطلاعی از حقوق اجتماعی از مواردی است که در ایجاد خشونت علیه زنان نقش مؤثری را ایفاء می کند. در این رابطه، میزان تحصیلات، بیکاری و میزان اختلاف سنی بین زوجین نسبت به دیگر متغیرها از اهمیّتت بالاتری برخوردار می باشد. در نتیجه پیشنهاد می گردد؛ با توجه به این که آثار و عوارض بلند مدت آزار و خشونت علیه زنان همچون عوارض اجتماعی- عاطفی، روانشناختی و جسمی، بر روی کیفیت زندگی و عملکرد آنان در جامعه تأثیر بسزایی دارد، استفاده از کلیه ی وسایل اطلاع رسانی جمعی جهت آموزش همگانی در خصوص خشونت و عواقب آن و هم چنین دادن آگاهی های لازم در راستای استفاده از خدمات مشاوره ای و نیز حمایت های قانونی و اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نسبت به بزه دیدگان این گونه خشونت ها، می تواند راه گشا باشد. لازم به ذکر است که در جهت استفاده ی بهینه از وضع قوانین جدید کارآمد و پشتیبانی همه جانبه از آن ها، هم چون سازمان های مردم نهاد( موضوع ماده ی 66 ق.آ. د.ک مصوب 92)، که جهت پی گیری های قانونی هنگام مراجعه ی زنان مورد خشونت واقع شده حق طرح شکایت دارند، بهتر است که بتوانند حتی در صورت عدم شکایت قربانی خشونت که معمولا به خاطر ترس و نگرانی از خشونت های بعدی و عدم حمایت قانونی و اجتماعی است، اقدامات لازم را جهت حمایت از این گونه زنان آسیب دیده به عمل آورند.

کلید واژگان :

خشونت ، زنان، عوامل فرهنگی، مالی، روانی



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک