چکیده :

خواب دیدم قیامت شده است، هر قومی را داخل چاله ‏ای عظیم انداخته و بر سر هر چاله نگهبانانی گُرز به دست گمارده بودند؛ الا چاله‏ ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده و نگهبان نگمارده ‏اند؟ گفت: می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله. خواستم بپرسم: اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند... نپرسیده گفت: اگر کسی از ما فیلش یاد هندوستان کند، خود بهتر از هر نگهبانی پايش کشیم و به ته چاله بازگردانیم. (پنجاه لطیفه از عبید زاکانی قزوینی)

کلید واژگان :

دانشگاه مدرن، سکولاریسم اسلامی، نظریه تضاد سنخی بنیان های عقل



ارزش ریالی : 150000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک