صداوسیما را باید شخم زد
* مصاحبه وپرسش
با سلام و ادب
استاد ارجمند
در صورت تمایل تشریح نمایید
نقش عملیاتی شبکه های ماهواره ای در (کشور های اسلامی )در حدود زایی است ،
نقش استراتژیک آن ایمان زدایی است ، نقش تاکتیکی آن قبح زدایی است و در آخر تکنیک شبکه ماهوراه در الگو گریزی سبک زندگی اسلامی ایرانی است
سلام
بله درست فرمودید اینها درنهایت برمی گرد د به ضعف در جذابیت رسانه های ما
موضوع ماهواره وتربیت نرم ونامحسوس ذائقه ویا تغییراتی که در بازسازی وبهسازی ویابدسازی هویت فرهنگی ملت ها وجود دارد. گفتمان ودکترین اندیشه ها از راه فیلم وسریال وموسیقی وچینش وتحلیل اخبار به ملت های هدف تزریق می شود
درایران بزرگترین عامل نفوذ ماهواره در سفره های فرهنگی مردم ،بد عمل کردن صدا وسیما ست
گمان می برم صدا وسیمای ما ملی بودنش را به میلی وجناحی بودن فروخت وتقریبا به نوعی بابی توجهی هایش علیه امنیت ملی حرکت می کند. یا بابرنامه ویا بی برنامه ،نه محتویات وکیفیت برنامه هایش جذاب اذهان وسلایق است است ونه برنامه ای برای تحولات بنیادین درعرصه تربیت وترویج فرهنگ ایران وایرانی دارد و حتی مسائل دینی را معطوف به پخش اذان ومناجات وسخنرانی های مذهبی وعزاداری ها کرده است.. ازاین رو یک نقشه راه وجدی برای ساماندهی فعالیت هایش نیاز دارد
شکاف عمیقی که صدا وسیما در بیان تحلیل های خبری وجناح بازی ها ودلواپس گرایی ها ویک جانبه گرایی هایش باعث شده طبعا توقعات غالب مردم را برآورده نکرده است وهمین منجر روی آوردن به اغذیه ی خیابانی شده است
هنوزهم این انتقاد با وجود ایجاد شبکه های مختلف دیجیتالی برآورده نشده است. مخاطب درمحتوا وکیفیت بسته های تبلیغ وترویج جذب نمی شود که اشباع بشود.
کشورهای دیگر اسلامی هم تقریبا به همین شکل اداره می شوند. بخشهای تلوزیون خصوصی ودولتی هرکدام رقابت برای قاپیدن مخاطب دارند
بازنگری در نحوه ی نظارت برحسن انجام وظایف رادیو تلوزیون ملی ضروری است.
توجه به ذائقه وتوقع ملت وهمه ی زوایای تربیتی . نشاط وآموزش و...هم کاملا ضروری ولازم وعاجلانه باید باشد
امیدوارم سازمان صدا وسیما به خود بیاید ومردم را ولی نعمت خود بداند وبرای تحقق آرمانهای اسلام بهتراز این تلاش کند
-درحالت فعلی بازیگران وهنرپیشگان وورزشکاران نمی توانند ونخواهند توانست الگوی جوانان ما باشند اگر اینطور باشد وظیفه تلوزیون وسینما برای اصلاح روش زندگی بازیگران سنگین تر می شود. برای الگو شدن هنر پیشه وقهرمانان ورزشی، آنها باید اخلاق محور و مودب به آداب وسجایای اخلاقی خجسته باشند ...
- هنرمند وظیفه ی دارد از شخصیت توانای خود برای تعالی ارزشها محافظت کند وصرفا بازیگر نماند. بلکه مروج خصائل نیک درزندگی شخصی اش هم باشد
باهمه ی این اوصاف نقد بر رسانه های ما و بویژه صدا وسیما عجیب رواست . واساسا کار در رسانه هنر وآموزش است. کاسبی وقت گذرانی نیست
- همه کشورها سیستم رسانه ای وتلوزیونی شان را برای تربیت ملت ها مهندسی کرده اند نه وقت گذرانی وایجاد فضای وقت گذرانی و مفرح محض برای اوقات فراغت مردم. قطعا از این فرصت برای تعالی ورساندن اهداف خود بهره گرفتند . ویکی دیگر از نمادهای توسعه یافتگی مدون وبابرنامه بودن رسانه ها وتلوزیون وسینماست.
نقش کتاب وشعر وموسیقی هم دراین حوزه بسیار موثر است.
-صدا وسیما موظف است با برنامه ی مدون و دست پر به سراغ وقت وذهن مردم بیاید.سفره ی فرهنگی مردم باید از همه لحاظ پر رونق وارزشمند باشد
با فرمایش ارزشمند مرحوم آوینی موافقم وباید صدا وسیما راشخم زد
والی الله ترجع الامور
23ابان94
» مشاهده ادامه مطلبسونامی وشاعر
سونامی و شاعر
زلزله ای به بزرگی آسمان، ستون واژه های شاعررادر هم نوردید
و واندکی بعد سونامی دهشتناکی از اعماق اقیانوس بر سواحل عاشقانه ی شاعرهجوم آورد
وهمه ی هستی شاعررابه بازی گرفت،وچنین شد که شاعر اشعارنامنظم وسپید می سراید.
رقص یک مزرعه ی سرسبز بهاری هنگام آواز نسیم باد صبا،از مشرق هدایت شنیده می شودوگیسوی مرغزاران را شانه می کشد...
دیدید که مزرعه وعلفزارچگونه با زمزمه ی باد صبا می ر قصند؟
شاعر اینجای قصه چشمهایش رامی شوید ولی درویش نمی کند.وخیره به این منظره همه ی هستی خویش را می کاود.وسالها وقرنهاخویش رااسیر واژه هایش می کند...
اسبش را زین می کند وبر فراز دشت کلمات می تازد
شاعر سوارکار ترانه هایش میشود..
درخشش خیره کننده سپیدی برف در اولین مناجات وهمدلی آفتاب وبرف ،به شاعر نقاشی سپید را می آموزد.
چه کسی جز شاعر می تواندهرم گرم وسوزان کویر وعطش شن های روان را در وسط تابستان تاب بیاورد .
این شاعر است که همه ی ریگ های بیابان سوزان را به حرف زدن وا می دارد
وسکوت شبهایش را آوازه خوان می کند.
چه کسی جز شاعر میتواند پینه های کویر را بهم بدوزد .
شاعرهنگامیکه وارد جنگل پاییز می شود گامش را روی فرش زردجنگل می فشاردوآوای خش خش لذت بخش سکوت پاییز را نقاشی می کند
و می پرسد که مرگ یک برگ به مهرکدام قسمت از حیات است؟
زلزله زلزله است .
ادبیاتش در بیابان وکوهستان وجنگل درهم وبرهم شده است و
این جناب شاعر است که بایدواژه هارادراعماق خیالش منظم رنگ آمیزی کند.
زلزله می تکاند ومی آشوباندومی ترساند
وشاعرپیام آورهمه ی لحظه ها وظرافتها ودقایق است.
اوآنقدرعمیق از هستی نیستی ها می سراید وآنقدر زیبا به هستی می نگرد که گویاهیچ وقت کسی به این دقت، دانه شن رازیر ذره بین کنکاش نبرده است....
وباز شاعراسب خیالش رازین می کندواز سواحل سونامی زده ی واژه های پرپرعبورمیکند دستشان رامی گیرد وآنهارامی بوید وبیدار می کند.
شاعرسوارکار ماهری است واز مزرعه به کوهستان وجنگل وبیابان وسواحل دریا همه جارامی کاود ومی پوید.
وقافیگان افسرده را غسل تعمید می دهد وشانه بر زلف صبا می کشد وواژه هاراازعطرحیات مست ومملو می کند .
افسوس که باز هم شاعر تنها وبی قافیه مانده است
ودربین اجساد قافیه های ایثار ماتم می گیرد وگاه با واژه های پرپر مرثیه می سراید وسینه می زند ودلش را به عرش می برد ومی گریاند ومی گرید...
شاعر گاه خیاطی می کند.
او قامت واژه ها را اندازه می گیرد ومی برد ومی دوزد وپرو میکند.رفو میکند وتنگی وگشادی ها رابرطرف می کند.
شاعر همیشه ی خداسونامی زده ی قوافی تنگ وگشاداست.
شاعر قنادی می کند وبه واژه های شیرین امر می کند که باشند وواژه های تلخ را می روبد.شاعر طعم دلپسندی را به قافیه ها می پاشد تا طعم گلاب وزعفران زیر زبان مخاطب لمس شوند.
وگاه وانیل به طعم واژه های سخت می دهد وخواستنی اش می کند
شاعرحماسه می کند هنگام نبرد با ددمنشان ودشمنان عشق .
اوه.
شاعر که قافیه نمی پذیرد هنگام جنگ کردن.
پس این همه قافیه وعروض برای چیست؟
شاعرعاشق جنگهای نامنظم است،وآیاشعر بی قافیه به شاعرامکان رجز خواندن وعرض اندام میدهد؟
الله اعلم.
پس چراقافیه هاچندان هم که مدعی اندهمه کاره شعر نیستند؟
هنگام عاشقی بساط شاعرراسونامی هیجان به فلاکت وبحران انداخته است.
واژه ها ،قافیه ها با سمفونی موج کنارهم چیده می شوند وشاعر بحران زده فقط نگاه میکند وسرش را می تکاند
وهمه راهمچون نهالی می کاود ومی کارد، شاعرازاعماق خورجین سفری اش بیتی را به دندان می کشد و می جود:
من واحساس وغزل همگی بهانه ایم فارغ از واژه واین قافیه ایم....
شاعر طلا ساز خوبی است.
اودریک قماربزرگ طلاساز شده است.
جنس فلز شعرهایی که به دل می بندد را طلا انتخاب میکند
ونگین انگشتری قافیه هایش را باالماس احساس تراش میدهد
زمردی که بر گوش می آراید
گوشهارا راهی خانه های غزل میکند تا خوب آواز خوش دشت را بشنود
او واژگان طلایی را باآتش عشق فرم می دهد تا از این فلز زیبا گردنبندی زیبا بسازد.
شاعر به مسا سماع کند می آید
شاعر بلند میشود ومی رقصد او باشنیدن واژه عشق دستان باد صبا را می گیردومی رقصد
و موجی بر می گردد که ابیات طلایی را از منت خس وخاشاک برهاند.
باز هم شاعر کاشف است .
مزرعه اش مملو ازنهال واژه های سبز وطلایی است.
کودکی بازیگوش می جهد واز کنار اسب رد میشود وبا صدای بلند شادمانی می کند
او نمی داند که سونامی مهاجم عشق، چه بلایی بر سر شاعر آورده است
او همه ی هستی شاعر رابرروی امواج افتان ورقصان می یابد
آه یادم آمداوهمان سرشت درون شاعر است که در قامت کودکی شادمان به تماشای مناظر آمده است.
او آنقدرازاین مناظر لذت می بردکه شاعررامتلک باران میکند وشاعر خجالتی ما خیس خیس می شود...
شاعرما نقاش است
که هرگوشه ای رابادقت وظرافت درزوایای بوم مقابلش ترسیم می کند.
اما این نقاش بابقیه ی نقاش ها سازگار نیست.
زیراشاعر عمیقا به همه ی هستی وشعور وباطن پدیده ها می نگرد
وبعد واژه ها را رنگ آمیزی میکند.
اما نقاشهای دیگرهمه ی آنچه را که درظاهر می بینند ومی پسندند رامی نگارند.
شاعر فراموشی نقاش را هم می کشد اما نقاش حتی یاد شاعر راهم نمی بیند.
نقاشها شبها را می خوابندومنتظر طلوع خورشیدمی مانند
اماشاعربیچاره شب وروزش یکی است.
همه اوقات سونامی بقچه ی شاعر رابه این سووآن سو می چرخاند.
اوباصدای مغمومی لحظاتش را غسل می دهدوتاصبح به لحظه ی مرگ آن برگ جنگلی می اندیشد.
ژیکوآخرین بازمانده ای است که جنگل را به مهر خود میهمان کرده است.
شاعر تحفه ی لطیف ژیکو را به لبانش نزدیک میکند ومی بوسد
شاعر اندوهگین است.
که چراواژه ی غم به ناگاه یک کودک هجمه می آورد وواژه ی گلوله سینه ی کودکی رادرغزه سرخ می کند
وچرادربوسنی واژه ی وحشت مهمان است.
وچرا درحیفا دخترکی ازدوری مادر وپدرش واژه ی سیاه عزا رابرتن می کند.
وچرا در سومالی ونیجریه آواز وحشیانه ی تعصب وتصلب وگرسنگی و مرگ چنگالهایش رادرقلب زنان و کودکان فرومی برد واز شیره ی جانشان تغذیه میکند.
شاعر خوابش نمی گیردتا قافیه های روشنی همراه طلوع خورشید به غزه وحیفا وبوسنی وسودان سرود حیات را بسراید.
شاعر می گوید دراوج غم واندوه بذر لذت وشادی نهفته است که آدمی را به سمت وجود باقی وجاویدان سوق می دهد..
اوهرسحرگاه باشنیدن آوازصبااز خویشتن می رهد.
وواژه هارا به امان خدازیر چتر آفتاب می تکاندوعاشق لحظه ها می شود.
پائیز می آید و باران با آبان ازراه می رسد
وشاعر نقشی از خاطره ی روزهای بهشت را رابه یاد می آورد
اشک به پهنای صورت شاعر جاری است
وپرتره شاعراینک مهیای پرده برداری است...
بازسازی16مرداد1393
21/8/1375
» مشاهده ادامه مطلب
حقوق کودکان
کودکی آغاز یک سرنوشت ومنشا پیدایش آرزوهاست.
مهمترین و شیرین ترین وتاثیرگزارترین بخش از دوران زندگی هر فردی به دوران کودکی اش مربوط است .
کودکی وآزادی های و آرزوها وآرمانهایش .
کودکی وعصر فراغت از دغدغه ها ومصائب زندگی اجتماعی وفرهنگی واقتصادی برای هر انسانی همراه با خاطرات خوشایند ولذت بخشی است که انسان را تنها دراین مورد به بازگشت به منوی سابق به آرزوی محال ترغیب می کند
اما شاید همه ی انسانها این گونه از کودکی خویش به خیر یاد نکنند.وازیادآوری خاطراتش شادمان نشوند.
کودکان بی سرپرست وبد سرپرستی که در توفان آسیبهای اجتماعی وکوران حوادث ناشی از کاروبردگی ومصائب زندگی به بزرگسالی رسیده اند؛ می دانند که این دوران اززندگی آنها، بحرانی برای حیات و معاششان به شمار می رفته است.
در این دوران ،انسانها شاکله ی فهم ودرک وآرزوهایشان شکل می گیرد و تاثیرات آموزش وحوادث نیک وبد این ایام از موقعَیت زندگی افراد، همواره تا زوال عمر نقشهای بسیارمهمی را در قوام وتجلی شخصیت افراد ایفا می کند.
وبی شک تاثیرات جبری سازمان یافته این دوره از ایام عمرمان مداخله گر ساختار مطلوب ویا نامطلوب دوران بزرگسالی ماست .
دوران کودکی ونوباوگی ما انسانها به اختیار خودمان رصد وسازمان دهی نمی شود. بلکه همواره سایه ی جبری عمیق زنتیک ووالدین و جامعه برآن استواراست.
بنابرین سرپرستان ووالدین کودکان درنگاه نخست ،کارگزاران وادا کنندگان حقوق مربوط به آنها هستند.
از نام نیک برای نوزاد گرفته تا ایجاد فضای سالم و امن وآرام برای زندگی و آموزش وتربیت صحیح از ابتدایی ترین ونخستین مطالبات هرکودکی می باشد.
بنا براین در همه فرهنگها، سازمان حمایت از حقوق کودک بدوا در نهاد خانواده ترسیم شده است. وازآن پس حکومت ها ودولت ها موظفند از کودکان بعنوان سرمایه های ملی خود صیانت نموده واز حقوقشان در همه ی حوزه های زیستی نهایت حمایت را به عمل بیاورند
برای ادای این منظور سازمانهای بین المللی اقدام به تاسیس وایجاد کمیته های صیانت از حقوق کودکان نموده اند تا از رشد فزاینده ی جمعیت کودکان بدسرپرست وخیابانی وکودکان کار درملل جهان جلو گیری نمایند.
متاسفانه دهلیزهای بسیار وحشتناکی برای تضییع آرامش ونشاط کودکانه ی ملل جهان دربرابر کودکان بی سرپرست وبد سرپرست وجوددارد. که کودکان رادر مسیر استثمار وبرده داری و سو استفاده های چند جانبه قرار می دهد و قطعا دست یاری دولت ها و حکومت ها را برای رهایی این نوع از ستم دیدگان می طلبد
برای برون رفت از این بحران دولت باید زیر ساختهای لازم را برای حمایت همه جانبه از حقوق کودکان در نظر بگیرد
وضمن تقنین درحوزه حقوقی.وآموزش حقوق شهروندی وبارورکردن هویت وکرامت انسانی به رفاه وتامین اجتماعی اقشارو اشتغال وآموزش وتحصیلات شهروندان نیز نهایت دقت و تلاش را داشته باشد. بدیهی است که با زیرساختهای حقوقی و آموزشی ورفاه اجتماعی امکان استثمار کودکان بسیارضعیف خواهد شد وبالطبع با حضوراحزاب ورقبای دولت و دولتهای سایه، نوک تیز پیکان انتقاد در بسیاری ازحوزه های رفاه وامنیت اجتماعی به سمت دولت ها درجریان خواهد بود و مسیر اعتدال وعدالت وتوسعه نیز از انسداد دور خواهد ماند
یکی از نشانه های جوامع توسعه یافته ،برخورداری جامعه از کودکانی سالم و بانشاط (سرمایه های بالقوه فراوان وشاداب ) است وهمچنین چشم اندازهای مشخص ومدون و مثبت وموفق در حوزه های آموزش وازدواج واشتغال برای آتیه ی کودکان وجود دارد. دراین جوامع امکان استثمار کودک ،بسیارضعیف است واین دغذغه برای دولتمران کابوسی بیش نیست .
اما بااین وجود همچنان کودکانی درجهان معاصربرای امکان حق زیست وحیات ومعاش به کار گماشته می شوند و شاید چتر حمایتی تدابیر هیچ حکومت ودولتی بر سرشان سایه نیفکند
آمار ارتکاب به جرائم.فقر واعتیاد وطلاق وضریب جینی های هر دولتی نشان ازاین دارد که برای برون رفت ازبحران، بازهم یک دهه تلاش لازم است تا با زیرساخت های متقن تری به کمک کودکان فردا بشتابیم.
ودراین گذار استثمار فرهنگی واعتقادی کودکان نیزهرگز ازتیررس استعمارگران خارج نخواهد بود
دراین گذاره ؛ سرمایه ها ی به هرز رفته ی هرجامعه ای از حالت فرصت به حالت انفعال و تهدید در می آیند و نقش کمرنگ حیات تربیتی وفرهنگی کودکان با طلوع ادعاهای پر زرق وبرق رفاه ولذت ونشاط اجتماعی با خروجی های متضاد با ادعا ها افول فرهنگ ها پررنگ تر می شود
نابسامانی هایی که کودکان رادر حوزه تربیت واخلاق وکرامت انسانی می آشوبد و این سرمایه ها را به هرز رهنمون می کند قطعا از تغییردرسبک فکر وتفکر زیستی سرچشمه می گیرد .
وبازهم استثمار وبردگی فکری که به مراتب خشن تراز بردگی جسمی است شکل می گیرد
این نوع ازاستعمار واستثمار نو با برده داری فکری و عقیدتی از سرمایه های ما بعنوان سربازان بی مزد ومواجب وگوش به فرمان بسیاری از دولتها وگروههای اقتصادی ومنفعت طلب جهانی ، مبدل می کند.
البته این نوع از بردگی کودکان نیز بسیار نامحسوس وزیر پوستی در رگ جوامع درحال توسعه جریان دارد
بنابراین برای مبارزه با هردو نوع از استثمار کودکان. لازم است برنامه های مدونی در حوزه حقوقی سازمانهای بین المللی تهیه و به دولت ها ارائه شود تا از میزان جرم وجنایات و هزینه های مربوط به استثمار جلو گیری گردد
که دراین راستا پیمان نامه حقوق کودک به عنوان یکی از اقدامات موثر ومفیدی است که درسازمان ملل مصوب گردیده است.
پیماننامه حقوق کودک
یک کنوانسیون بینالمللی است که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را بیان میکند. دولتهایی که این معاهده را امضا کردهاند موظف به اجرای آن هستند و شکایتهای راجع به آن به کمیته حقوق کودک ملل متحد تسلیم میشود.
این کنوانسیون در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت و از ۲ سپتامبر ۱۹۹۰ (سی روز پس از تودیع بیستمین سند تصویب یا الحاق) لازمالاجرا شدهاست. تاکنون ۱۹۳ کشور (تمام اعضای ملل متحد به جز ایالات متحده آمریکا و سومالی) این سند را امضا کردهاند و در ۱۴۰ کشور اجرا میشود. و به این ترتیب مقبولترین سند حقوق بشر در تاریخ میباشد.
کودک بر اساس ماده یک این پیمان به هر انسان کمتر از ۱۸ سال گفته میشود. مگر آن که قانون قابل اعمال در مورد کودک سن قانونی کمتری را تعیین کرده باشد.
این کنوانسیون شامل ۵۴ ماده و دو پروتکل اختیاری بوده که چهار اصول پایهای آنرا جهت میدهد:
هیچ کودکی نباید از تبعیض رنج ببرد.
زمانیکه در رابطه با کودکان تصمیمگیری میشود، باید منافع عالیه آنان در راس قرار گیرد.
کودکان حق حیات داشته و باید رشد کنند.
کودکان حق دارند آزادانه عقاید و نظرات خود را ابراز کنند و این نظرات در تمامی اموری که به آنها مربوط میشود، باید مورد توجه قرار گیرد.
کمیته حقوق کودک ملل متحد نهادی برای بررسی پیشرفت کشورهای عضو در دستیابی به تحقق تعهدات ناشی از پیمان است که به موجب ماده ۴۳ کنوانسیون تأسیس شده و از ده کارشناس تشکیل میشود که از اتباع کشورهای عضو با توجه به پراکندگی جغرافیایی و نظامهای حقوقی اصلی انتخاب میشوند. وظیفه اصلی این کمیته بررسی گزارشهای رسیده از کشورهای عضو کنوانسیون، ارائه پیشنهادها یا توصیههای کلی بر اساس بررسی گزارشها درخواست مشاوره و مساعدت فنی از صندوق کودکان ملل متحد، سازمانهای تخصصی ملل متحد و دیگر نهادهای دارای صلاحیت است.
گزارش کشورهای عضو به کمیته باید تا دو سال پس از تصویب یا الحاق و پس از آن هر پنج سال یکبار صورت پذیرد. کمیته نیز بایستی گزارش فعالیتهای خود را هر دو سال یکبار به مجمع عمومی تسلیم کند.
پروتکلهای اختیاری
در ۲۵ مه ۲۰۰۰ الحاق دو پروتکل اختیاری به کنوانسیون مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت. یکی «پروتکل الحاقی درباره خرید و فروش کودکان، خودفروشی کودکان و هرزهنگاری کودکان» که این اقدامات را در کشورهای عضو ممنوع میسازد.
و دیگری «پروتکل الحاقی درباره بکارگیری کودکان در مناقشات مسلحانه» که خدمت سربازی اجباری افراد زیر ۱۸ سال را ممنوع میکند و اعضا تعهد میکنند از هر اقدام ممکن برای جلوگیری از ورود کودکان به گروههای مسلح استفاده کنند.
****
پیمان جهانی حقوق کودک بر اساس پیشینه ای تاریخی شکل گرفته است. جنگ بین الملل اول پیامدهای ناگواری برای همه ی جهانیان به ویژه کودکان داشت. به همین علت پس از پایان جنگ در سال ۱۹۲۳ میلادی اولین اعلامیه حقوق کودک به منظور حمایت از کودکان در برابر آسیب های ناشی از جنگ، در ژنو تنظیم گردید و در سال ۱۹۲۴ به تصویب جامعه ملل رسید. مفاد این اعلامیه بیشتر در زمینه فراهم کردن امکانات مناسب برای تغذیه بهداشت و مسکن برای کودکان جنگ زده و آواره و حمایت از آنان در برابر آسیب های جسمی و روانی ناشی از جنگ بود
تأسیس صندوق بین المللی کودکان – یونیسف در سال ۱۹۶۴ که بر اساس قطع نامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد پس از جنگ دوم جهانی و به منظور حمایت از کودکان به وجود آمده، اقدام مؤثر دیگری در زمینه توجه به حقوق کودک بود.
تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ گام دیگری درجهت تحقق حقوق کودکان به شمار می رفت. زیرا این اعلامیه، حقوق اساسی تمام انسان ها را بدون توجه به رنگ، نژاد، جنس، زبان، دین، ملیت و سایر ویژگی ها مطرح می سازد.
تصویب دومین اعلامیهحقوق کودک در سال ۱۹۵۹ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد اساس و پایه پیمان جهانی حقوق کودک را پایه ریزی کرد. این اعلامیه با مواد ده گانه خود حمایت از کودکان را در زمینه های اساسی رشد و زندگی آنان مانند حق آموزش رایگان و اجباری، عدم تبعیض، منع هر نوع بد رفتاری و آزار، برخورداری از تغذیه، بهداشت، تفریحات و مسکن مناسب و ... مورد توجه قرار داده است.
در سال ۱۹۷۹ میلادی، «انجمن بین المللی روان شناسان آموزشگاهی» اعلامیه حقوق روانی کودک را که شامل نه اصل بود تدوین کرد. این اعلامیه نیز منبع مهم دیگری برای تدوین پیمان حقوق کودک بود. حق برخورداری از محبت، امنیت، رهایی از ترس و آزارهای جسمی و روانی، آموزش، هویت ، آزادی بیان، تشویق، بازی و رشد خلاقیت از جمله اصول نه گانه این اعلامیه بود.
در کنار این پشتوانه تاریخی، نیازهای کودکان نیز محور دیگری برای تدوین پیمان جهانی حقوق کودک بود. کودکی، دوران رشد و پرورش و شکل گیری شخصیت کودکان است و از این رو از اهمیت ویژه ای برخوردار است و جا دارد که برای تأمین رشد و سلامت کودکان از همان آغاز کودکی چاره اندیشی شود و با رعایت حقوق اساسی آنان شرایط و امکانات مناسب برای رشد بهتر و سالم تر آنان فراهم شود. به ویژه که کودکان به سبب ویژگی های سنتی خود بسیار آسیب پذیرند و خود قادر به حفظ حقوق خویش نیستند و نیاز به حمایت و مراقبت از جانب بزرگسالان دارند.
نگاهی به آمار های مربوط به کودکان در سطع جهانی وسعت و شدت وحجم این آسیب پذیری را نشان می دهد.
۲۵۰ میلیون کودک در جهان به کار، اشتغال دارند.
۱۳۰ میلیون کودک ۱۱-۶ سال به تحصیل اشتغال ندارند.
۱۴ میلیون نفر در جهان از بیماری ایدز به هلاکت رسیده اند که ۲۵ درصد آن ها کودک بوده اند.
۱۲ میلیون کودک زیر ۵ سال در اثر عوامل قابل پیشگیری هر سال در کشورهای در حال رشد، می میرند.
۲۹ درصد کودکان زیر ۵ سال از سوء تغذیه رنج می برند.
۲ میلیون کودک در جنگ ها کشته ، ۴ میلیون مجروح و ۱۲ میلیون پناهنده و آواره شده اند.
این آمارها که نمونه هایی از وضعیت کودکان جهان و مشکلات آنان را نشان می دهد.
ضرورت حمایت از کودکان را از راه تدوین پیمان نامه های جهانی و تلاش در راه تحقیق حقوق آنان مطرح می سازد.
پذیرش گسترده پیمان جهانی حقوق کودک از طرف کشورهای جهان به دلیل خصوصیاتی است که این پیمان نامه دارد و توانسته است در زمان نسبتاً کوتاهی، تمام دولت های جهان را حول محور خود گردآورد.
پیمان حقوق کودک نگرشی علمی و جامع نسبت به کودک دارد .در این پیمان تمام مسائل مربوط به رشد کودکان در زمینه های جسمی،ذهنی، روانی و اجتماعی به صورت یکپارچه مورد توجه قرار گرفته است. نگاه پیمان به کودک به عنوان موجودی مستقل، بالنده و پویا، زمینه را برای رشد و پرورش کودک در جهانی سرشار از صلح، آرامش، آزادی و امنیت، فراهم می سازد.
انعطاف پذیری، خصوصیت دیگر این پیمان است که سبب شده توسط کشورهای مختلف جهان با نظام ها و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت، مورد پذیرش قرار گیرد و هر کشور با توجه به شرایط خود در راه تحقق آن گام بردارد. اصولاً تحقق هر پدیده ای امری نسبی است و این نسبت، تابع شرایط خاص زمانی – مکانی هر کشوری است در مورد پیمان حقوق کودک، نیز وضع به همین گونه است.
توجه به نهاد خانواده در کنار حفظ بیشترین و بالاترین منافع و مصالح کودکان، مشخصه ی دیگری است که در پیمان حقوق کودک بر آن تأکید شده است. در واقع بدون توجه به مشکلات حقوق کودکان امکان پذیر نیست و این امر به علت نقشی است که خانواده به عنوان اولین و مهم ترین محیط رشد و پرورش کودکان در سال های حساس کودکی و پس از آن بر عهده دارد.
نقش دولت ها در تحقق حقوق کودک از ویژگی های مهم پیمان است . بسیاری از برنامه های مربوط به رشد، آموزش، بهداشت و حمایت کودک باید در برنامه ریزی های کلان در سطح ملی مورد توجه قرار گیرد. ازا ین رو نقش دولت ها در تأمین حقوق اساسی کودکان بسیار مؤثر و مهم است و دولت ها موظف هستند رشد و سلامت کودکان را تضمین کنند. البته وظایف دولت ها، نقش مشارکت های مردمی را در تحقق حقوق کودک نادیده نمی گیرد.
پیمان حقوق کودک شامل یک مقدمه و سه قسمت است. مقدمه موقعیت کلی پیمان را مشخص می کند. قسمت اول مواد ۱ تا ۴۱ را شامل می شود که حقوق کودک را مشخص می کند. قسمت دوم شامل مواد ۴۲ تا ۴۵ است که راه کارهای اجرایی و نظارت بر تحقق پیمان را معین می کند. قسمت سوم مواد ۴۶ تا ۵۴ را شامل می شود که نحوه پذیرش ، تصویب و الحاق کشورها به پیمان را مشخص می سازد.
به منظور آشنایی با مواد پیمان به اختصار به آن اشاره می شود:
ماده ۱ – تعریف کودک: کودک کسی است که سن او کمتر از ۱۸ سال باشد.
ماده ۲- منع تبعیض: تعلق حقوق کودک به تمام کودکان بدون هیچ گونه تبعیض.
ماده ۳- منافع عالیه کودک: اولویت منافع کودک در کلیه اقدامات
ماده ۴ – تحقق حقوق کودک: تلاش دولت ها در راه تحقق حقوق مندرج در پیمان
ماده ۵- سرپرستی والدین: حقوق و مسئولیت های والدین در پرورش کودکان
ماده ۶ – بقا و رشد کودک: حقوق طبیعی کودک برای زندگی و وظیفه دولت ها در تأمین بقا و رشد کودک
ماده ۷ – نام و ملیت: حق برخورداری کودک از نام و ملیت
ماده ۸ – حفظ هویت: وظیفه دولت ها در حمایت از هویت کودک
ماده۹ – جدایی از والدین: حق کودک برای زندگی با والدین و ارتباط با آنان در صورت جدایی
ماده ۱۰ – پیوستن به خانواده: حق کودکان و والدین آن ها برای محلق شدن به یکدیگر در هر کشوری
ماده ۱۱ – انتفال غیر قانونی کودک: وظیفه دولت ها در جلوگیری از انتقال غیر قانونی کودکان به کشورهای دیگر
ماده ۱۲- آزادی عقیده: حق کودک برای بیان آزادانه عقاید خود.
ماده ۱۳- آزادی بیان: حق کودک برای بیان عقاید خود و کسب اطلاعات بدون توجه به مرزها
ماده ۱۴- آزادی اندیشه و مذهب: وظیفه دولت ها در احترام به آزادی اندیشه و مذهب کودک
ماده ۱۵- آزادی اجتماعی: حق کودکان برای تشکیل اجتماعات و پیوستن به آن ها
ماده ۱۶- زندگی خصوصی: خودداری از دخالت در امور خصوصی و خانوادگی کودکان
ماده ۱۷ – دسترسی به اطلاعات: دسترسی کودکان به اطلاعات مناسب و محافظت آنان در برابر اطلاعات زیان بار
ماده ۱۸ – مسئولیت والدین: مسئولیت مشترک والدین در رشد و پرورش کودک با مساعدت دولت ها .
ماده ۱۹- حمایت در برابر بد رفتاری: وظیفه دولت ها در حمایت از کودکان در برابر هر نوع بد رفتاری.
ماده ۲۰ – حمایت از کودکان بی سرپرست: حمایت از کودکان بی سرپرست و تأمین جایگزینی مناسب برای آنان
ماده ۲۱- فرزند خواندگی: توجه به حفظ منافع کودک و حمایت کامل از او در امر فرزند خواندگی
ماده ۲۲ – کودک پناهنده: تأمین، حمایت و مساعدت دولت ها و دیگر سازمان ها برای کودکان پناهنده
ماده ۲۳ – کودکان معلول: توجه ویژه به مراقبت، آموزش و حمایت از این کودکان
ماده ۲۴- خدمات بهداشتی: حق برخورداری کودک از بهداشت و مراقبت های پزشکی
ماده ۲۵ – بررسی موقعیت کودک: وظیفه دولت ها در ارزیابی منظم وضعیت کودکانی که به مؤسسات یا خانواده ها سپرده می شوند.
ماده ۲۶- تأمین اجتماعی: حق برخورداری کودک از بیمه و تأمین اجتماعی
ماده ۲۷- سطح زندگی: وظیفه والدین و دولت ها در فراهم کردن سطح زندگی مناسب
ماده ۲۸- آموزش و پرورش: حق برخورداری کودک از سطح مناسب آموزش و پرورش و امکانات آموزش ابتدایی رایگان و اجباری و سطوح دیگر آموزشی.
ماده ۲۹- هدف های آموزشی و پرورشی: رشد شخصیت و استعدادهای کودک و آماده ساختن او برای زندگی فعال
ماده ۳۰ – کودکان اقلیت های مذهبی: حق برخورداری آنان از فرهنگ خود و انجام اعمال مذهبی
ماده ۳۱ – تفریح و فعالیت های فرهنگی: حق برخورداری کودک از بازی، تفریح وفعالیت های فرهنگی و هنری
ماده ۳۲- کار کودکان: تعیین حداقل سن برای کار کودکان و حمایت از آنان
ماده ۳۳ – مواد مخدر: حمایت از کودکان در برابر استفاده از مواد مخدر، تولید و یا توزیع آن.
ماده ۳۴ – سوء استفاده جنسی: حمایت از کودکان در برابر هر نوع سوء استفاده جنسی
ماده ۳۵ – خرید و فروش کودک: ممانعت از خرید و فروش و ربودن کودک
ماده ۳۶- دیگر شکل های استثمار: حمایت از کودکان در برابر هر نوع استثمار و بهره کشی
ماده ۳۷- شکنجه و بازداشت: منع شکنجه، بازداشت غیر قانونی، حمایت اعدام و حبس ابد در مورد کودک و حق دسترسی او به مشاوره حقوق
ماده ۳۸- درگیری مسلحانه: جلوگیری از درگیر شدن کودکان زیر 15 سال به هر شکل در جنگ
ماده ۳۹- توان بخشی: حمایت از کودکان آسیب دیده بر اثر جنگ، بد رفتاری و استثمار
ماده ۴۰ – دادرسی رسمی ویژه کودکان: حق کودکان مجرم برای برخورداری از امکان دفاع از خود و امکان دسترسی به مشاوره حقوقی
ماده۴۱ – رجحان ملاک های بالاتر: توجه به ملاک های بالاتر در زمینه حقوق کودک در صورت وجود آن ها در هر کشوری
ماده ۴۲ تا ۴۵: راه کارهای اجرایی و نظارت بر اجرای پیمان
ماده ۴۶ تا ۵۴: نحوه پذیرش و تصویب پیمان توسط کشورها.
استقبال کشورها از پذیرش پیمان حقوق کودک از آن جا که نشانه توجه دولت ها به کودکان و مسائل آنان است، بسیار امیدوار کننده است، اما این اقدام نباید در سطح پذیرش و تصویب پیمان باقی بماند. دولت ها باید تلاش کنند تا حد امکان، حقوق مندرج در پیمان تحقق یابد و برای دستیابی به این هدف راه کارهای کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت را پیش بینی و اجرا کنند.
اولین گام در راه تحقق حقوق کودک، آشنایی همگان با این حقوق است .به ویژه والدین، معلمان و خود کودکان باید از این حقوق آگاهی یابند تا بتوانند در پویایی آن مشارکت فعال داشته باشند. برنامه ریزی مناسب در سطح ملی برای تحقق این حقوق و کاهش موانع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در این راستا، گام دیگری است که باید برداشته شود.
جمهوری اسلامی ایران درسال ۱۳۷۳ به صورت مشروط پیمان حقوق کودک را پذیرفته است و مجلس شورای اسلامی نیز آن را تصویب نموده است. پذیرش و تصویب پیمان در هر کشور در حکم الزام به اجرای آن است. اما به نظر می رسد تا کنون در این زمینه اقدامات جدی صورت نگرفته است و حتی در مورد اولین گام یعنی آشنایی همگان با پیمان، صرف نظر از موارد جزیی و محدود، فعالیتی انجام نشده است. آگاه سازی و اطلاع رسانی وآموزش در مورد پیمان را می توان با تنظیم برنامه مشخصی از رسانه های گروهی به ویژه صدا و سیما در سطحی وسیعی انجام داد تا راه برای اقدامات دیگر در زمینه تحقق کودک در جامعه ما هموار گردد.
*حمیدرضا ابراهیم زاده
1/5/2015
تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است
» مشاهده ادامه مطلبرسالت شعر و شاعر
بنام خدا وند جان وخرد
گذر قدم قلم برجان سپید کاغذ اندیشه خوش افتاد که گفت: ان البیان لسحرا
سرچشمه های فرهیختگی و دانش وحکمت همواره در بیان وکلام ادیبان نجیب باعث رشدو رونق گلستان علوم گردیده است وچه بسیار دریاها و آبگیرها ودشت هایی که ازاین چشمه ها ی پرآب حیات یافتند.
شعر وموسیقی با واژه ادب همراه وقرین هستند شعر وادب به مثابه تعلق عطر به گل را می ماند
ادب شاعر است که موسیقی کلام را در جانها می نوازد.
کشتی پهناوری به نام شعر وناخدایی بنام شاعر برپهنه ی اقیانوس درک ومطالبات بشری وسواد رسانه ای جامعه حرکت می کند
و آوای خوش رستگاری را در قالب کلام سحر انگیز به همه ی جزایر یاس وناامیدی می پراکند ...
خدایگان خرد وادب و شعر از قدیم الایام تاثیر فوق العاده به سزایی درقامت یک رسانه ی بی نظیروماندگار اجتماعی داشته اند
منبر شعر ادب همواره رسانه ی موثر وموفقی برای تربیت نفوس و اشاعه ادب وخرد ونشان دهنده ی نیازها وآلام بشری بوده است
شاعران وادیبان درواقع جامعه شناسان وروانشناسان عصر خویش هستند و طبیبان حاذقی برای درمان مشکلات فردی و حوزه های اجتماعی به شمار می روند.
نگاه نافذ وموشکافانه آنان ابواب خیر و اصلاحات گسترده ای را در جامعه رقم می زد.واگرچه تیغ تیز سرکوب وخفقان جانشان را می آشفت اما در رسالت ماندگار خویش موفق وواثق بوده اند
نقادی واصلاح طلبی درونمایه ی فرهیختگی شعرا از آغاز تا کنون بوده است
شعرا همواره ازدریچه ی جامعه شناسان درد ها و مطالبات اجتماعی را درک و رصد می کردند وبه گوش همگان وبه ویژه خواص وحکومت می رساندند
آموزه های اخلاقی واندوخته های علمی خود را در غالب شعر وتمثیل ووعظ و خطابه به دیگران وحتی نسل های بعداز خود منتقل نموده اند و باعث شکوفایی واعتلا وغنای فکری واخلاقی واعتقادی جامعه خود هستند
اززندگی و گفتمان مفاخر ارزشمندی چون حضرات رودکی ومولانا و سعدی. فردوسی وانوری وحافظ وصائب و....تا نیما وشهریاروپروین و سهراب وسلمان هراتی وسید حسن حسینی وقیصر امین پور ... چه برداشتی می توان داشت جز اشاعه فرهنگ وادب وخرد ونشان دادن ریشه های فرهیختگی و بازگو کردن ناملایمات اجتماعی وفردی .
و البته درادبیات سایر ملل نیز اوضاع به همین منوال است
شاعران در یک کلام مهندسان فرهنگی جامعه هستند. تولیدات آنها کالاهای مصرفی خرد واندیشه وفرهنگ است.
حضرت مولانا یکی از شاخص ترین مهندسان فرهنگی جامعه وجامعه شناس ترین معلم اخلاق ودین وفهم دینی جامعه خویش وپس ازخویش است که جهان بینی خاصی رااززاویه نگاه جامعه مدنی ارائه کرده است. بن مایه های تمام تمثیلاتش بکار گیری بالغ فکری عامه مردم است. اقتدار تربیتی مولانا تا حدی است که باید گفت مولانا از اشراف حکما ست. ودنیای شعر وادب مملواز حکیمان وارسته و فاخری چون عطار وخیام و حافظ وسعدی وفروسی ومولاناست.
سر چشمه های جوشان ادب وحکمت در بیت به بیت وواژه به واژه ی فرمایشاتشان جاری است
به تعبیر رسول اکرم: کاد الحکیم ان یکون نبیا
وبه گمانم این حدیث تقارب وتقارن رسالت نبی و حکیم را می رساند
رسالت شاعری تبیین وآموزش وتقویت کرامت انسانی وارزشهای متعالی انسان است. همچنان که رسالت انبیا چیزی جز تبیین کرامت انسان نبود.
وانقلابی که شاعر درجان ودل مخاطب ایجاد می کند بالتبع همگام با آموزه های رسولانه ی ادیان الهی است
رسالت شاعر رسالت معلمی وارشاد. رسالت مهندسی اعتقاد ورسالت طبابت جامعه وانتقاد است.
رسالت شاعر گاه خبررسانی و زنده نگه داشتن یک واقعه است.شاید سایر اشعار محتشم هرگز به آوازه ی رثای عاشورایی او نرسد.ولی این باطن و عصاره معنوی اوست که در قامت یک شعرآئینی شورش می کند...
مذموم است که رسالت شاعر را در قامت مداح کارگزاران حکام تقلیل دهیم. شاعر وظیفه دارد از این بلیه وآفت گریزان باشد. وازاین رو اغلب شاعران تاثیرگذار و ماندگار در عسرت و تنگدستی امرار معاش می کردند وگاه با حضور در دربارو دیوان از گزند حاسدان بارها وبارها زندگی خویش را باختند.
شاعربودن بخاطر ثقل رسالتش هزینه ای گزاف می طلبد.وبه هرکس که سخن منظوم می سراید نمی شود گفت شاعر.
شاعرآن است که بیت های غزلش بیداری باشد و مخاطب رااز جمود وخماری برهاند.
من که شاعرنیستم
تابه یک واژه ی مستور
لب دلبر شیرین دهنی برگیرم
وبه یک قافیه ی دور سر زلف ودل یارببینم
و به یک دیده ی مخموردل از عاشق دلخسته بگیرم
وبه یک غمزه ی مستور
گهی مست وگهی عور
گهی دور و گهی کور
قاف یک قافیه را کوک کنم
و از آن ساز، می وخم ولب لعل وطره ی گیسوی پریشان و زلفک پرچین کریمان بنوازم
وگهی رقص کنان مست وجوان
برسرمنبرگلهای جوان دست فشان برخیزم
شاعرآن است که در وهم وخیا لا ت گزاف
گل رخساره ی یک بوته ی نرگسی مست ،چنان مست وخرابش بکند.
که دل ازدل بدهد کف. بزند دف وبرقصد تاسرمنزلگه مقصود وهدف...
شاعر آن است که جادو بکند در نفسی
گل قالی بدهد آب وبچیند سر و زلفک مهتاب
وبه یک واژه ی بی جان بدمد همچو مسیحانفسی
ورهاند دل دلتنگ زهجران وفراق و قفسی
این همه گاف که در قافیه ام بی تاب است
گفته اند نیک شمارا
محض رخ یار ودل زارودعای دل ابرارنبودم شاعرعیار؟
فاعتبروا یا اولی الابصار
حمیدرضا ابراهیم زاده
11 اردیبهشت1394
تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف می باشد
» مشاهده ادامه مطلبگنج امنیت
در قرآن آیه ای وجود دارد که برای بشر گنج است ولو اینکه همه ی آیات گنج هستند
گنجی به نام درک و حفظ امنیت
ولا تلقو بایدیکم الی التهلکه واحسنوا... سوره بقره195
انسان با پذیرش و توسعه ی تمدن و انقلاب شهر نشینی پذیرای محدودیت و قوانینی شد که هم بدان محتاج وهم از آن فراری است.
و دینداری یکی از گوشه های تکامل تمدن است که انسان را از زیست فردی به زندگی اجتماعی سوق می دهد.
و همزمان پروسه ی تکامل انسان نیزرونق می گیرد.
ولی انسان نمی داند بسیاری از دوست داشتنی های کاذبش موجب بیماری و هلاکت اوست
او نمی داند ای بسا خیلی چیزها برایش خوش است وبرایش خوب نیست
وای بسا خیلی چیزها برایش خوب است وناخوشایندش می شمارد...
گنج اینجاست که امنیت نعمت بزرگی است .
نعمتی که هم سلامتی وعزت ومنزلت وکرامت ودلخوشی هایش را راتضمین می کند وهم اورا در راه تکامل وتوسعه موفق وثابت قدم نگه می دارد.
وانسان(ظلوما جهولا) برای فرار از امنیت بدست خود، خودش ودلخوشی هایش را به هلاکت می اندازد.
وجبر واختیار را درک نمی کند وبا آن در تضاد است.
واز همه مهمتر چون کودکی به دانسته های اندک خویش مباهات می کند ونمی داند داروی تلخ وناخوشایند مجری سلامتی اش است واز نادانی اش همه چیز را اجباری وگزنده می شمارد واین درحالی است که امنیت را درک نکرده است.
وچون کودکی بازیگوش می خواهد پشت رل بنشیند و.... وبه بزرگترش بگوید اگر دوستم داری بگذار برانم...
امنیت و مصونیت،سنت الهی است
اجرای صحیح و بابینش احکام الهی عین امنیت وحرکت در مسیر توسعه وتحول است.
متاسفانه خیلی از مردها و اغلب بانوان بد حجاب کارشان را با پاکی قلب ورضایت شوهر و ولی توجیه می کنند واین درحالی است که حق خود وسنت خدایشان را مسدود می کنند و امنیت طلبی را تحجر و ناخوشایند می دارند.
تعدی از مصونیت بدعت وسنت شکنی است...
گرچه این فرهنگ مستلزم فهم صحیح عفاف است که نسبت به حجاب ونوع حجاب در اولویت است.
حمیدرضا ابراهیم زاده
30 مهر1393
تمامی حقوق نشر برای مولف محفوظ می باشد
امنیت پایدار وجامعهی مهدوی1
وابصر فسوف یبصرون
ریخت شناسی نیاز به امنیت و باورپذیری امنیت در جامعه مهدوی
کلیدهای امنیت در جامعه
جامعه شناسی رفتارگذار به توسعه ی امنیت ملی پایدار در جامعه مهدوی
مقدمه و بخش اول :امنیت در جامعهی مهدوی
بی تردید یکی از بزرگترین لوازم عبور به سمت جامعه مهدوی مهیا کردن امنیت و سازماندهی دستگاه فاخر و مقتدر امنیتی است. با پیشرفت و توسعهی علوم و نشر نظریهها و ساخت و تعدیل ذائقهها و مشربهای فکر و سبک زندگی دریافتیم که جان تشنه انسانها تشنهی جامعهی مدنی و عدالت مهدوی است.جامعه مدنی، مجموعهی مسالمت آمیز زیستی بشر است کهدر آن عزت و کرامت انسانی و رفاه نسبی بشریت، با توجه به آرمانهای قویم و متعادل انسانها لحاظ شده باشد. تعدی و ستم و اغوا و تعارض و تبعیض در آن وجود نداشته باشد و انسانهایی که در این جامعه زندگی می کنند به باورهای متمدن و فراگیر دست یافته باشند. و بدیهی است که رهبری چنین جامعهی تک قطبی توسط خرد قدسی و معتبر صورت میپذیرد.که بیتردید این جامعه فقط در عصر امام معصوم یا انسان کامل سازماندهی و ساماندهی میگردد. حوزههای دانش و اقتصاد و سلامت و امنیت در این جامعه مملو از ترقی و ثبات است. و هیچ چیزی نمیتواند کرامت انسانیرا در این جامعه مخدوش کند. فریب و ریا و اغوا و تبعیض جائی در زندگی مردم این جامعه و عصر نخواهند داشت.
بنابرین جامعهی مهدوی با رویکرد مردمی و مقبولیت و مشروعیت الهی و انسانی روی کار خواهد آمد بیشک امام زمان برای اعتلای کرامت انسان و علو دین در زندگی بشر ظهور خواهند کرد. کسیکه همهی اقوام و ادیان و ملیتها و نژادها منتظرحضور مقتدرانهی ایشان هستند و دل به طرح و برنامههای ناب ایشان خوش داشتهاند. بدیهی است که آرمانهای واحد انسانی خواستگاه حضورو ظهور ایشان خواهد گردید.
نمیتوان گفت که مشروعیت حکومت مهدوی فقط الهی است. بلکه ریشه در تمنیات مقدس انسانی خواهد داشت. کرامت انسانی امری است که بعثت انبیا و خاصه منجر به مبعث نبی اکرم و تکلیف برای رسالت ائمهی هدی شده است. همهی دین برای تکامل و رفاه بشریت است. وجه و چهرهی پروردگار نیازی برای جلوهی جبر و لطافتش ندارد. بلکه انسان با درک این دو مقوله دربارهی خالق هستی میتواند خود و خدایش را درک کند. عبادت از راه عبودیت امکان پذیر است. درجهان بینی اسلام عبادت بمفهوم پرستش و عبودیت بمفهوم بندگی است.
پرستش یعنی انگیزه برای تقرب به خدا. یعنی گام نهادن در مسیرتوفیق و تکامل هر عملی که باعث تقرب به ذات اقدس ربوبی گردد آن عمل آزادی از بند است. حتی خوردن و خوابیدن. مهرورزی وصله رحم و دانشورزی و... کسی که می خواهد در مسیر تعادل و تکامل باشدنیازمند به اطاعت از خدا و تمکین سنتها و اوامر الهی است.
پرستش همان اتصاف به صفات و اوصاف الهی است. عبادت یعنی حرکت به سوی رشدو تعالی و کسی که عابد است طلب تکامل و تعالی از حضرت دوست دارد. هرکسی که ارادهی دوستی با کسی کند از صفات دوست به خود منتقل می کند. انتقال صفاتی همچون : صفات خلاقیت و صداقت و علم و حلم و دانائی از خدا بهانسان قابل تعمیم و اتصاف است. لذا معصوم میفرماید :تخلقوا با خلاق الله.
امابندگی خدا نیز یعنی حرکت و تمکین به سوی عدالت و علم و قدرت و رأفت وصداقت و بلندهمتی که همگی این کمالات از عبادت سرچشمه می گیرد و شرط بنیادین عبادت در این مقطع فقط اخلاص در عمل است. کسی که بینش در پندارو اخلاص در کردار و محبت در رفتار پیشهی اوست،سرباز جامعه ی مهدوی است بنابراین عبادت معقول و مقبول عبادتی است که انسان را به این نتیجه برساند که ذات اقدس ربوبی دوستو دلباختهی معشوقی بنام انسان است. خدایی که فرد و صمد است. و خویش را بیپدر و مادر و بیهمسر وفرزند معرفی می کند.
با این حال او هرگز نیازش را به دوست و جانشین و همراز پنهان نکردهاست:
1) وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواأَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَلِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ ﴿البقره: ١٦٥﴾
2)قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿آلعمران: ٣١﴾
3) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنيَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِياللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِيسَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [المائده:٥٤] ای اهل ایمان! هر کس از شما از دینش برگردد [زیانی به خدا نمیرساند] خدا به زودی گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد، وآنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنانْ فروتن اند، و دربرابر کافرانْ سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی ترسند. این فضل خداست که به هر کس بخواهد می دهد؛ و خدا بسیار عطاکننده و داناست.
با این جهان بینی کامل در مییابیم که انتظار ما ازامنیت در جامعه ی مهدوی در حقیقت گمشدهای است که بر اثر بی بصیرتی در پندار و بی اخلاصی در کردار به آن دچار شده ایم. در عصر جامعهی مهدوی همه ی علوم بی کیفیت محتوم به زوال هستند و سایر علوم و ذائقههای معتبر تعدیل و تطهیر خواهندشد. و واژهی کرامت انسانی در این مقطع لذت و حلاوت خویش را مییابد .گرانیگاه امنیت در همهی حوزههای زیستی حلاوتش را هنگامی بروز میدهد که خرد بشر به این نتیجه برسد که راهی جز تمکینقانون الهی وجود ندارد. و شارح قانون و سنتهای الهی کسیجز انسان کامل نخواهد بود که خود نیز همراه با تحولات تکنولوژیو اخلاق حرکت کرده است و عمرش را در مسیر تکامل به عبودیت و عبادت مصروف داشته است.
سلامتی و امنیت دونعمتی هستند که ذات اقدس ربوبی بعنوان نیاز انسان برای حرکت در مسیر توسعه و تکامل و کرامتوعزت و لذت به انسان هدیه فرموده است. بی تدبیری در فهم و بی بصیرتی در پندار و عمل امنیت جامعه را مختل و مخدوش می کند.با توجه به گستردگی امنیت در همه ی حوزههای امنیتی شامل امنیت اقتصادی. امنیت فردی و اجتماعی. امنیت شغلی . امنیت اخلاقی و... می توان دریافت که مدیریت امنیتی در جامعهی در حال گذار به سمت جامعه مهدوی و آرمانی باید به بخشهای آموزشی و پژوهشی به ویژه آموزش حقوق شهروندی اعتبار ویژهای بگشاید و با یاری همه ی دستگاههای آموزش همگانی خلا عدم آگاهی دربارهی کرامت انسانی و زیست در جامعه ی مهدوی را اشباع کندبی تردید رابطه جدی و صمیمانهی دستگاههای امنیتی بویژه واجا با مهندسان فرهنگی اعم از فرهیختگان و جامعه شناسان و هنرمندان و شاعران و مبلغین و مروجان و اساتید و معلمان و...می تواند راهگشای انتقال صحیح بسیاری از مفاهیم امنیتی و خواستگاه امنیت جامعه مهدوی باشند.
سربازان گمنام امام زمان در واقع مهندسان امنیتجامعهی مهدوی هستند.
سربازان سرو قامتی که در رخسارشان آثار خشوع و توکل به خدا و تمکین از اوامر و سنتهای الهی منوراست.و مشفقانه چشم به رفاه و عزت ملت و امت مهدوی دوخته اند. آنها در بطن مردم نیازمند به امنیت و رفاه و تشنگان عدالت زندگی میکنند. با آنها دردها و درمانها را احساس می کنندو بلکه دردهایشان را قربانی رفاه و لذتها ی مردم میهن می کنند.
دوام توفیق و سلامتی همه ی خادمان خدوم اسلام و بشریت و ملت عزیزمان به ویژه سربازان گمنام امام عصررا از درگاه ذات اقدس ربوبی مسئلت دارم.
بخش دوم : در انتظار آخرین بازمانده که این مطلب در این وب قبلا ارائه شده است.
ادامه دارد......
حمیدرضا ابراهیم زاده
کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.
» مشاهده ادامه مطلب
امنیت پایدار وجامعه ی مهدوی2
بخش سوم
ساختار سازی رفتار مردم عصردر حال گذار
رجوع به :
سوگند به عصر http://hamidrezaebrahimzadh.blogfa.com/post-32.aspx
بخش چهارم استعمارستیزی در جامعه ی نو توسعه و امت بهظلم وداشته شده.
بسم الله الرحمن الرحیم
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَىٰ إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿الصف: ٧﴾
ظلم در عرصه فرهنگ درحقیقت جنگ نابرابر با داشته های یکملت است. ستم پیشگی در هر نوع از انواع مرسوم خود در تعارض باکرامت انسانی و مبارزه ی با حقوق بشر است و همواره تخدیرافکار و استعمار فکری و فرهنگی نوعی ستم کاری پیشرفته محسوب شده و ثروت و قوای فعال درونی یک ملت به یغما می رود. بااین نوع استعمار خزنده، سرمایه های ملتهای هدف بصورت سرباز با کم ترین هزینه علیه همان ملت تجهیز و سامان دهی می شوند. استثمارگران و بردهداران جدید با شناخت نقاط ضعف و قوت ملت های هدف با استمداد از ابزار جذابیت و زیبایی و تحریک حس لذت خواهی و رفاه و آسانی به سراغ فرهنگ و عقاید یک ملت و آئین می روند و سرمایه هایش را در تقابل و کشمکش درونی مضمحل می کنند. مثلا: پدر را با فرزند درگیر میکنند تا هویت دینی وتشکل خانواده را در خانواده های متدین از بین ببرند. همان گونه که واضح است بزرگترین ومهمترین سرمایه های هر ملت جوانان آن ملت هستند. و بعنوان یک فرصت در اختیار مدیریت کلان یک کشور قرار گرفته تا با تربیت و آموزش از آنها بعنوان نیروهای بالقوه و بالفعل در تولید علم و عرصه ی عمل استفاده نماید. اما اگر مدیران نتوانند از فرصت این سرمایه ها خوب استفاده کنند و یا توان مدیریت بر آنها را نداشته باشند. در حقیقت همین فرصت ها با برنامهریزی برده داران و استعمارگران مدرن به تهدیدی در برابر ملتهای خود مبدل می شوند. و گریزی از آن نیست. نه راه برخورد و تخریب سرمایه هاست نه توان مبارزه با آنان.بلکه تنها را توسعه فرهنگی و سیاسی و اقتصادی است که مجرای آن از آموزش و پرورش و آموزش عالی و رسانه ی ملی هر کشوراست که موظف به تربیت و پرورش و فراوری ساختار سرمایه( جوانان) خویش است. و بایداز آن مراقبت و نگهداری پسندیده کرد.
بنابرین استثمار گران و برده داران جدید برنامه ریزی بلند مدت و یا زود بازده برای انفکاک و گسست بین نسلی آماده کردند تا به راحتی به انقلاب بزرگی علیه انقلاب اخلاقی و جامعه مهدوی و مدنی تبدیل شوند. دراین کشاکش بطور قطع استعمارگران بدنبال تک قطبی کردن سیاستهای دینی و اعتقادی و اقتصادی جهان به نفع خویش هدفمند شده اند . و نبرد بااین مزدوران کار بسیار پیچیده ای برای برون رفت از بحران هاست. زیراغالب سربازانش سرمایه ها ی ما و رفتارهایمان است. و جوامع های در حال توسعه و یا توسعه نیافته خیلی دیر متوجه ازدست دادن قوای فعاله و محرک های اصیل و فطری خویش خواهند شد. و به مثابه از دست دادن سرزمینی می ماند که خودمان مهاجمان را میهمانان خود فرض کرده ایم البته این رویکرد با تفاهم و تفاوت و تعامل فرهنگی مقوله ای جدا محسوب شده و حدو مرزهایی نیز در این بین مرقوم و ترسیم شده است. منتهااز جمله علائم این نبرد نابرابر می توان به موارد ذیل اشاره کرد؛
1- شکاف بین روشنفکران و دانش آموختگان علوم انسانی و سنت گرایان. در تلقی قرائت های دینی. مفاهیم آزادی و بنیان های اقتصادی و کار و سرمایه.(تقابل سنت ومدرنیته)
2- تخدیر افکار عمومی برای پذیرش امر دینی. ایجاد شک و تردیددر بدیهیات دین
3 - رویکرد شخصی علمای دینی و مبلغین امر دین به مسائل اقتصادی و اشرافی گری تحت عنوان رفاه نسبی(عدم تعریف رفاه نسبی)
4- افراطی گری و خشونت دینداران و علمای دینی در ابراز اجتهادات شخصی. و خشونت بامنتقدان و نقدناپذیری قاطبه ی زعما ی دینی. عدم حرکت به سمت مقتضیات زمان و انجماد و تحجر گرایی و ظاهر پرستی و قشری نگری، بعلت ترس از پریشانی باورهای خود یا امت. و ترس از خود باختگی. و حتی مقاومت دربرابر ابداعات و نظریات صالح و یا قابل اعتماد روشنفکران.
5- به کار افتادن ماشین تکفیر و تفسیق سازی در برابر منتقدان سلیقه ای توسط سنت گرایان.
6- فاصله گرفتن روشنفکران با مقتضیات امر دینی و عدم تعامل سنت گرایان با مقتضیات زمان.
7- تعارض دو گروه بعلت تفاوت بنیادی وکلامی در اغلب مباحث علوم انسانی و فلسفه ی دانش غربی با فلسفه ی علوم اسلامی. عدم تشکیل کرسی های آزاد اندیشی در هر دو حوزه.
8- تغییرات بنیادیندر سبک زندگی ملتهای در حال توسعه و امت اسلامی.
9- تحقیر ارزشها و هنجارها و تحمیل ناهنجاری هادر خلا موجود بین زندگی مردم ملت های در حال توسعه
10 - انجماد فکری و عدم تولید و بازیافت علوم و ابداعات و نظریه ها در بین دانش آموختگان ملتهای در حال توسعه و پایبندی به تحصیلات سابق. و اعتماد مفرط به آموخته های متعارض با فرهنگ و سبک زندگی ملتهای در حال توسعه
11- شکسته شدن حریم خانواده و گسست حرمت های هنجار. کاهش سطح روابط خانوادگی وصله رحم.
12- تقبیح دین مداری وباورهای مذهبی وعرفی وملی ؛ تقبیح حجاب و پاکدامنی. تکریم زنا. دروغ و فریب و ریا و خیانت تحت اسانس لذت جویی. خالی شدن اماکن مذهبی ازبخش جوان. و عدم رویکرد نسل جدید به مسائل مذهبی. عدم استقبال مردم ازامر به معروف و نهی از منکر. خمس و زکات. پس از تخریب باورها و بطور اعم منفعت طلبی های افراطی تحت عنوان رفاه بیشتر . و بی توجهی به احکام اسلامی و فروعات دینی در یک کلام.
13- تهاجم به داشته های ملی و فرهنگها ی اقوام و ملتدیگر تحت عنوان مبارزه و یا طنز بدون هدف تمسخر زبان. فولکورتحقیر و تبعیض نژادی. به آتش کشیدن پرچم ملتها. فحاشی و هتاکی به ملت هادر برابر گروههای یک درصدی همان ملیت ها.
14-درگیری های قومی و قبیله ای.شکاف بین اقوام .تمایل به تجزیه طلبی ها. اختلافات مذهبی. ترورهای شخصی و شخصیتی. خشونت گرایی و نافرمانی های مدنیو غیره.
15 - توسعه طلبی ارضی. قومی. و درگیری های حدود و مرزها.
16 - توسعه ی ضریب جینی و یا میزان فلاکت جامعه: بیکاری. تورم. اعتیاد. فساد و فحشا. همجنس گراییو طلاق و رواج مشروب خوری علنی و قلیان شهوت زودبازده وآسان در بین ملتهای مورد تهاجم.
17- رغبت بخش بانوان به فمنیسم.تلاش برای اخذ سرپرستی خانواده. عدم ازدواج. استقلال از مرد.افراط در زن سالاری فرهنگی جامعه. بالا رفتن سن ازدواج. تنوع طلبی. تمولخواهی. شوهرکشی و خیانت و فسادهای ضربدری.رونق کالاهای آرایشی .تغییرات اساسی در روش معاشرت بانوان تحت عنوان آزادی های زنانه(جنبشهای فمنیستی)
18- تحقیر زن باابزارنگری کامجویانه از زن در بین ملتها . توسعه جرائم سازمان یافته علیه بانوان و کودکان
19- انتفاع از اشتغالات ناهنجار و شیوع مکاسب محرمه(کسب درآمداز راههای حرام)
20- شیوع مصرف کالا های غربی. و تقاضای مصرف کالاهای مصرفی فرهنگی و اجتماعی و بهداشتی و... که به تبع آن گسترش فرهنگ و زندگی غربی در بین امت اسلامی مثلا مصرف لباسهای پسرانه با عیوبی متعمدانه در دوخت فاق و... مشاهده میشود. لباسهای چشم نواز و وسوسه انگیز زنانه. لوازم آرایشی زنانه. داروهای محرک جنسی و...
21- عدم اعتماد به رسانه ی ملی ویا حاکمیت و تغییر الگوها و سواد رسانه ای به طرف الگوهای خبر و تحلیل های غربی. دشمنی کورکورانه با داشته های حاکمیت
22- رواج بیماریهای لاعلاج و صعب العلاج در بین ملتهای مورد تهاجم. و توسعه ی بازارهای داغ دارویی مهاجمین. و سونامی بیماری های جدیدتر پس از تغییر ذائقه ی تغذیه ای و سبک زندگی.
23- تلاش مشهود برای تبدیل نسل جدید با بهره ی هوشی پائین تر. و قامت کوتاه تر و ضریب سلامتی پائین تر در بین جوامع مورد تهاجم با ابزارهای تغذیه و سلامتی
24 - دین گریزی ناخود آگاه و مدون و بحران هویت.
25 - ظهور فرقه هاو نحله های عرفانی و مذهبی. ظهور مدعیان منجی گری جهان
* با همه ی این علائم در می یابیم که استعمارگران برنامه ی مدونی برای پوکاندن درونیات ملتهای نوخواسته و متمایز با فرهنگ آنان داشته اند. برنامه های بلند مدتی که می شود قدمت آن را به چند هزار سال آرزو تخمین زد. برای برون رفت از این اختلالات و بحرانها نیاز به بحران شناسی و تبیین ابعاد بحران در بین امت واحده داریم و پس از آن خط و مرزهای تهدید مشخص گردیده و ایجاد بازاراقتصادی مشترک المنافع اسلامی به سرعت تشکیل گردد. تشکیل شورای فتاوی واحددر بین مذاهب اسلامی نیز می تواند جایگاه شایسته ای رابرای ارتقای اتحاد اسلامی اثبات کند.
البته خیزش های اسلامی نیز می توانند بصورت بنگاههای زود بازده در رشد حرکت و دعوت اسلامی نقش بسیار موثری داشته باشند. آنها باامید به تغییر و تلاش برای تحول می توانند در مقابل دگماتیسم سازمانی و مصلحت گرایی های تشکیلاتی و عدم گرایش به خشونت و تروریسم و عدم خودشیفتگی و یا عدماختلاط برخی از دیدگاههای غربی بنام نواندیشی اسلامی و گسترش روابطخود با علما و اندیشمندان و روند اجتهاد اصیل و عدم قشر نگری و سطحی نگری درفهم شریعت و تاکید بر اجرای شریعت در تمام بخشهای زندگی شخصی و اجتماعی به این توفیق بزرگ دست یابند. و نبایدفراموش کرد که خداوند و فرشتگان پشتیبان مدافعان مومنان و اهل باور است.(سوره حج آیه 28 و فصلت آیه 30)
از قلت افراد و کمی نیروها نباید واهمه داشت به تعبیر امام علی (ع ):
لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله. وبه تعبیر بزرگتر خداوند درابتدای مبارزه ی ابراهیم خلیل با هیمنه ی جبار نمرود بعنوان نماد خود پرستی و جمود . تبر حق را به دست ابراهیم می سپارد. تا باطل بزرگ این هیمنه را بشکند.
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَزَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ ﴿الأنبياء: ١٨﴾
همچنانی که خردسالی چون موسی را از آب مامورکردتا هیمنه ی فرعون را زیر آب کند.
حق جویی واصلاح طلبی و درستی با استقامت همراه است:
وتواصوابالحق وتواصوابالصبر.پیروی از حقیقت با بردباری وهزینه دادنها ممکن خواهد بود
و همینطور نقش موثر و فعال رسانه ی منبر بعنوان اولین رسانه ی پر مخاطب اسلامی با محوریت مساجد و بقاع متبرکه بسیار حائز اهمییت است. روحانیون و مبلغین آموزش دیده بعنوان هرم فرهنگی مساجد و محلات تجهیزشوند و از پتانسیل های موجود بهره ببرند و در راستای اهداف بلندمدت و متعالی قرآن با حفظ وحدت کلمه و انسجام ملی و با نیاز سنجی و شناختن جامعه ی خود اقدام به مصون سازی جامعه از بلایای در انتظار نمایند که در طول تاریخ اسلام مبارزات خیرخواهانه ی علمای عظامبرای امت اسلام مشهود و مفید فایده بوده است.
ولیکن درکلیت مسئله همه آحاد امت اسلامی(بویژه فرهیختگان. شاعران و هنرمندان و معلمین و اساتید و همه ی کسانی که مهندسان فرهنگی جامعه محسوب می شوند) مسئول هستند تابا پایداری و حق طلبی و اصلاح در این مبارزه حضور داشته باشند و بامطالعه و دقت نظر درباره ی حدود این مبارزه گام به گام در دعوت اسلامی موثر و سازنده باشند.
حمیدرضا ابراهیم زاده
تیر1392
تقدیم به سربازان گمنام امام زمان .برادران وخواهران عزیزمان در واجا
* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد
» مشاهده ادامه مطلبتوسعه وتضاد
باگذشت زمان وسیر تکامل انسان واندیشه های بشری:
مردم روز به روز جامعه پذیرترمی شوند .ومشارکتهای اجتماعی خود را فعال تر می کنند.
حضور ومشارکت وفعالیت در جامعه همان حرکت درمسیر توسعه است
ومتعاقبا جامعه ی درحال توسعه وپویا همه ی هزینه های حضور را می پذیرد.
حضورفرهنگی واجتماعی در جامعه حقیقی با جامعه ی مجازی هیچ فرقی نمی کند.
زیرا تحول وحضوردرهردوی این جوامع ازمطالبات و رفتارهای شخصی شما ناشی می شوند.
همه ی شما با حواشی مقدس ترازمتن .حرام های محترم ترازحلال وتیک ها وجملات .مدل مو. لباس وآرایش.مراسم عزا وشادی های دگرگون یافته واغلب نامانوس وناهنجار مواجه هستید:
پدیده های آنی واحساسی و نا هنجارک هایی که مبدل به هنجار وعرف می گردند. ومانند سلولهای سرطانی روزانه برپیکره فرهنگ جامعه جا خوش می کنند واسباب درد ومشقت در بدنه ی اقتصاد وفرهنگ وسیاست می شوند
این سلولها همان حاشیه هایی هستند که جای متن را می گیرند وباعث تغییر در هنجارهای اصیل جامعه می شوند ویا در مقابل فرهنگ قد علم کرده وباعث تضاد والتقاط ناهمگن فرهنگی واجتماعی می شوند.
یکی از مهمترین دلایل سهولت تسلط مهندسی معکوس بررفتارهای مردم جوامع توسعه نیافته توسط بیگانگان تقویت همین هنجارکهای بدون پشتوانه است.
و متاسفانه ژستهای این چنینی در حوزه فرهنگ وادبیات توسعه، با اقبال عوام وبعضا تائیدات خواص نیز مواجه است
به این دلیل که غبار وسم آن برعواطف واعتقادات مردم رسوب می کند.
وهرچیزی که با اعتقادات وعواطف مردم عجین شود برداشتن ویا مبارزه ی باآن هزینه بر وتقریبا صعب العلاج ویا بعضا محال است.
معمولا اغلب هنجارکها در قالب عزا و شادی خود راکاملا جلوه می دهند و تدریجا بعنوان شگون و یا رسم وارد معرکه زندگی اجتماعی وفردی مردم می شوند
وازاین رو مقابله باآن سخت وحتی بعضا محال است
مثلا درج مهریه به نام اعداد ارزشی ومذهبی .اصرار برتهیه ی جهیزیه های ناروا وغیر ضرور.هزینه های گزاف لباس و مراسم و...
اصرارهای کذایی بر تهیه سالن . نوع غذا. نوع ماشین عروس وتزئین آن ونوع آرایش و تحمیل بسیاری از هزینه های گزاف ونا هنجار بر ابتدای یک زندگی تا شلیک گلوله در روزعروسی ونزاع وخرافه ها و... باعث بروز خطا وتغییر درسیستم مطالبات وتوقعات جوانان گردیده است.
وامرازدواج آسان به شکل یک پروژه ی درام وتابوی وحشتناک نمایش داده می شود
بسیاری ازمطالبات جوانان ویا خانواده های آنان برای تشکیل زندگی مشترک تحت شعاع ناهنجاری هایی است که بجای هنجار برمتن زندگی سایه افکنده اند و یا باعث اضمحلال ازدواج آسان گردیده اند
همچنین در عزاداری ها هم این قبیل مسایل وارد جرگه تسلیت شده است
حرف هایی درباره خواب دیدن میت. لباس میت. تدفین میت.تکریم ونکوداشت میت ودسته گل. چاپ تراکت و... مراسم های آنچنانی. .تعطیلی زندگی خانواده میت برای مدت طولانی.که اغلب خارج ازشعائردینی وسوگواری های ملی ومذهبی ماست
اما بمرور زمان به شکل هنجار بر حوزه آداب ورسوم مردم تسلط پیدا کرده اند
باید گفت:
درعزا وسوگ حضورو تسلط ناهنجاری ها بیشتراز مراسم شادی بر فرهنگهای اصیل واضح است
زیرا کمتر کسی درمقابل خانواده معزا ویا امورسوگواره ها موضع می گیرد و تذکر ویا پیشگیری از این اعمال را بی احترامی به صاحب عزا قلمداد می کنند وهمین باعث وهن واسطوره سازی ها وافسانه پردازی هایی می شود که مقاومت در برابر حواشی و ناهنجاری ها تقریبا مقاومت دربرابرمتن شئونات حقیقی دینی می نمایاند.
همانطوری که درمراسم عاشورا علی رغم نظر علما ومراجع انواع تیغ زنی ها و خنجر زدن وقمه زدن وطبل وسنج نبرد کوفتن ونمایش سینه زنی ها وزنجیر زنی ها و سوگواری های عجیب را سوگواره می بینید. باکمی مطالعه درمی یابید که اغلب آنها وهن اسلام وتشیع بوده و بی پایه واساس هستند والبته مبارزه با آن نیز به مرور زمان بر اساس رسوب وغبار زمان ودلبستگی مردم به اسطوره ها محال می شود...
همه ای این ناهنجاری ها به مثابه بت وخرافه وانحرافاتی هستند که باید باهزینه ی گزاف آبرو ومال وجان برداشته شوند
ومی توانید دریابید پشت این بتها نمرودها ایستاده اند و ابراهیم های زمان می طلبد تا بشکند این بتها وفاصله ها را.
یکی ازوظایف حکومت همکاری بامهندسان فرهنگی اعم ازهنرمندان و شاعران. فرهنگیان ومعلمان واساتید وروحانیون ومبلغین برای مبارزه با مظاهر تحریف و خرافه ومشقت هاست
دولت بعنوان نماینده ملت وقانون با داشتن همه ی ابزارهای قضایی وفرهنگی باید قیم ومدعی العموم فرهنگ باشد تا در دسترس تعرض واقع نگردد
ضروری ترین راه حل این مبارزه ویا ورود به دوازه ی توسعه یافتگی ،آموزش وتربیت فرهنگی واعتقادی وحقوق شهروندی است که با کرامت انسانی مماس است.
دولت ابتدا باابزارهای فرهنگی همانند آموزش وپرورش ودانشگاه وصدا وسیما ورسانه های مربوطه بعنوان هرم ومجرای اصلی توسعه می تواند با آشنا کردن نسلها به آموزه های حقیقی ومبارزه نرم با انحرافات اقدام نماید. واین امرممکن نیست مگر با مشارکت ومجاهدت همه ی مهندسان فرهنگی جامعه.
والی الله المصیر
8 آذر1393
29 نوامبر2014
تبریز - حمیدرضا ابراهیم زاده
تمامی حقوق این اثر در انحصار مولف می باشد
» مشاهده ادامه مطلبهویت
هویت
هویت مجموعه ای از علائم، آثارمادی و معنوی، زیستی ،جامعوی وروانی است که موجب شناسایی فرد ازفرد،گروه ازگروه یااهلیتی ازاهلیت دیگر(فرهنگی ازفرهنگ دیگر می شود)
هویت درمقیاس فردی بنا به تقدم تاریخی:
هویت خونی.
هویت خاکی
وهویت فرهنگی تقسیم می شود که هویت دینی بخشی از هویت فرهنگی است.
عناصرسه گانه هویت جنبه ی دهشی یا محوّل دارند که به فرد تحمیل می شود.
هویت
«هویت» در اصطلاح جامعه شناختی، به کوشش فرد برای تحقق یکتایی خویشتن در شرایطی که در حال شکل دادن به رفتار خویش است، گفته می شود.
نیاز به داشتن هویت آن چنان بر روان و اندیشه جوان سایه می افکند که او را به تکاپوی خستگی ناپذیر در راه کسب آن وادار می کند.
آرمان گرایی، عشق و محبت، تشخص طلبی، رقابت، هنرنمایی، استقلال طلبی و بسیاری از ویژگی های نوجوانی، از شاخص های مهم این حرکت است.
جوان برای کسب هویت از عوامل گوناگونی همچون: خانواده، نهادهای تربیتی و پرورشی، رسانه های گروهی و مطبوعات اثر می گیرد که در این میان، دو عامل نخست، بیشترین و پایانی ترین نقش را بر عهده دارند.
جوانان و نوجوانانی که هویت خویشتن را می شناسند و آن را به یاری با مربیان خود احراز می کنند، قدرت تحلیل و تفسیر رویدادهای فرهنگی و در نتیجه مقابله با تهاجم فرهنگی را نیز کسب می کنند و به افرادی توانمند و نفوذناپذیر تبدیل می شوند؛ از این رو، ضرورت تلاش برای شناساندن هویت نوجوانان و جوانان آشکار می گردد.
هویت فرهنگی
برآیند هویت مذهبی، ملی و فردی را «هویت فرهنگی» می نامند.
هویت دینی
امروزه بعضا صاحبان فناوری با ابداع فرهنگ های مهاجم، در صدد مقابله با هویت دینی انسانها برآمدند و هر گونه ارتباط قدسی را در عالم انکار می کنند.
فرهنگ کنونی در کشور ایران، آمیزه ای از باورهای اسلامی و ایرانی است که قدمت بس دیرینه ای دارد. از همان زمان که ایرانیان، فرهنگ اسلامی را مقابل خویش یافتند، آن را به گرمی پذیرفتند و آنگاه در ترویج و نشرش کوشیدند.
هویت انسانی
هویت انسانی، مقولهای اجتماعی است. همه انسانها به هنگام تولد، فارغ از اینکه در کجای زمین به دنیا میآیند و یا از چه تعلق قومی و قبیلهای برخوردارند، دارای ویژگیهای یکسان نوع انسانی، در میان انواع موجودات زنده هستند و هیچ گونه تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند؛ بنابراین، مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل میگیرد، کاملأ اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون و نژاد و رنگ پوست و … ندارد.
هویت اجتماعی
هویت اجتماعی انسان، از پنج مؤلفه پیروی میکند. به زبان دیگر، بر پایه پنج مؤلفه تأثیرگذار، شکل میگیرد؛
۱ ـ عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی،
۲ ـ عوامل سیاسی و تاریخی،
۳ ـ عوامل اقتصادی و معیشتی،
۴ ـ عوامل فرهنگی (زبان و ادبیات و هنر، میراث اساطیری، سنن و آداب، اعتقادات و آیینها و رسوم و یادمانها)،
۵ ـ و مؤلفههای تربیتی.
الف) عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی:
به مجموعه عواملی گفته میشود که برگرفته از ویژگیهای مربوط به اقلیم، طبیعت و آب و هواست، که در قرون و هزارهها، میتواند بر نوع رفتار زیست محیطی افراد تأثیر گذاشته و هویتی اجتماعی خاص، یا احساس تعلقی به خصوص را در یک گروه انسانی، از گذر زندگی تاریخی، ایجاد کند؛ بنابراین، باید ریشه بخشی از احساسات مربوط به تعلق سرزمینی را در این عامل، جستجو کرد.
اما وجه تشابه در میان یک گروه انسانی که تنها برگرفته از این عامل باشند، قادر به ایجاد هویت اجتماعی نیست، بلکه این عامل ـ همان گونه که پیشتر گفته شد ـ تنها میتواند یکی از عوامل گسترده ایجاد هویت و احساس تعلق به یک گروه خاص انسانی باشد.
ب) عوامل سیاسی و تاریخی:
به مجموعه عواملی گفته میشود که متأثر از سرنوشت سیاسی و تاریخی مشترک یک گروه خاص از انسانها هستند. دقت شود که وقتی میگوییم: «یک گروه خاص از انسانها»، منظورمان همزمان، آن گروهی از انسانها هستند که میتوانند در میان خود، شامل گروهها و دستههای متعدد انسانی در حوزههای گوناگون جغرافیایی باشند. یادماندههای تاریخی، شادیها، غمها و نبردها و شکستها و پیروزیهای مشترک، از جمله عواملی هستند که از منظر تحمل نوع نظامهای سیاسی خاص و رخدادهای مشابه، میتوانند تأثیرات ماندگاری بر احساس هویت مشترک بگذارند.
پ) عوامل اقتصادی:
عوامل اقتصادی در احراز هویت مشترک عبارتند از: شیوه تولید اقتصادی، روابط تولید، سطح و نوع تولید، ابزار خاص تولید و امکانات تولیدی یک گروه به خصوص از انسانها که در یک اقلیم مشخص تاریخی، زندگی کرده و میکنند.
بسته به اینکه این گروه انسانی مفروض، از گذر یک جریان (پروسه) تاریخی، در هر یک از عوامل نامبرده، متأثر از چگونه نظامی بودهاند، دارای ویژگیهای مشترکی میشوند، که این ویژگیها، نوعی خاص از احساس مشترک و تعلق تاریخی را ایجاد میکنند؛ برای نمونه، قرنها حاکمیت نظام زمینداری (فئودالیسم) در بین ملل اروپایی و یا حاکمیت نظام ارباب و رعیتی در ایران، منجر به ایجاد دو نوع متفاوت از احساس مشترک، نسبت به روابط تولیدی و رابطه انسان با انسان و انسان با زمین، در بین این دو گروه انسانی شده اند. تفاوت نوع نگاه به اشرافیت در جوامع اروپایی و فرهنگ برگرفته از آن، با نوع نگاه مردم ایران به همین مقوله، برخاسته از همین تنوع تولید، روابط و ابزار تولیدی متفاوت است.
ت) عوامل فرهنگی:
عوامل فرهنگی، عواملی هستند که از گذر زندگی مشترک اجتماعی و تحت تأثیر نوع روابط انسانی حاکم بر جوامع و متأثر از همه عوامل اقلیمی، سیاسی، تاریخی و اقتصادی، ایجاد میشوند. این تأثیرات در صورت تداوم تاریخی، زمینههای پیدایش نوعی خاص از جهان بینی، اعتقادات، زبان مشترک، هنر و سنن و آداب و آیینهای اجتماعی منحصر بفرد را فراهم میآورند. این عوامل، به دلیل اینکه در زمانی نسبتأ طولانی ایجاد میشوند، به همان نسبت ماندگارتر و مستحکمتر از عوامل دیگر هستند و بخش اصلی از هویت اجتماعی انسان را شکل میدهند.
عوامل فرهنگی به مرور زمان تغییر شکل میدهند و ممکن است تضعیف و یا تقویت شوند، اما بنمایههای تاریخی آنها، کمتر دچار تحولات آنی و دوره ای میشوند.
بسته به اینکه انسان، در هنگام تولد در کدام حوزه فرهنگی قرار گیرد، طبیعتأ احساس هویت اجتماعی او دارای مشخصههای منحصر بفرد همان حوزه (در آینده) میشود. این مشخصهها، با انسان و رشد اجتماعی او، از طرف محیط زندگی، محیط آموزش، محیط کار و مجموعه روابط اجتماعی، به وی، خودآگاه و یا ناخودآگاه، تزریق میشوند.
همچنین اراده انسان بالغ، کمتر میتواند در این ماندگارهای ریشهدار، تغییر ایجاد کند، بلکه حداکثر، سمت و سوی رفتار اجتماعی را میتواند تا اندازهای تحت تأثیر قرار دهد؛ بنابراین، هویت فرهنگی، امری نیست که از کسی گرفته شود یا بتوان به زور به وی تحمیل کرد. این هویت، در واقع، هسته اصلی تشکیل دهنده شخصیت اجتماعی انسان است و برای همین، طلبیدنی و خواستنی نیست!
همانگونه که طرح شد، هویت اجتماعی انسان، از عوامل بسیاری برگفته شده است که رویدادها و تغییرات مقطعی، قادر به ایجاد تغییرات اساسی در بن مایههای آن نیستند و نمیتوان با تکیه بر یک یا دو عامل تمایز، مثل زبان و یا اعتقادات، بین گروهی از انسانها، با گروهی دیگر، اعلام هویت مستقل کرد.
گروه انسانی بدون هویت و یا سلب هویت شده، روی کره زمین وجود ندارد، چرا که انسان در جامعه زندگی کرده و رشد یافته است و تکامل او، اجتماعی بوده است، نه انفرادی؛ بنابراین، هر انسانی، در هر جامعه ای که زندگی میکند ـ جدا از مسائل حقوقی و سیاسی در یک مقطع خاص تاریخی ـ دارای هویت مشخص اجتماعی و تاریخی است.
بحران هویت
یکی ازمظاهرتوسعه نیافتگی جعلی شدن هویت هاست
بحران هویت بعنوان دغدغه اساسی درجامعه ما بسیاری از زیر ساختاهای اجتماعی وفرهنگی را تهدید می کند
بنظرم دوحالت برای جعلی کردن هویت وجود دارد یا ترس از ایذا واذیت معنوی و فرهنگی وامنیتی وشخصیوشخصیتی است
یا طمع برای آزردن. اغوا. بیماری بازی کردن با حیثیت خود و احساسات دیگران.وبیکاری و...است.
جامعه امروز ما ازدو بعد فضای حقیقی وجامعه مجازی ویاسایه روبروست ومتاسفانه برهردو فضا بحران هویت وجوددارد.
تغییردرسبک زندگی شامل:
تغییراسامی متولدین جدید ودرخواست تغییردراسامی پیشین به ویژه درنسل جوان.
تغییر در مدل لباس. مدل آرایش. مدل گفتگو. استفاده ازواژه ها.
تغییر در ذائقه ی خوردن.ساعات خواب وبیداری.دوست یابی. ازدواج.اشتغال.و....
مثلا : لباس وآرایش چهره ،هویت خاصی را از افراد و حتی جامعه نمایان میکند.
الگوهای مختلف پوشش و مد، ضمن ایجاد شخصیت و تبیین جایگاه فردی، بیانگر سنتها، ارزشها و نوع فرهنگ حاکم بر جوامع هستند.
لباس و پوشش وآرایش با هنجارها و ارزشهای حاکم بر جوامع گره خورده است و میتواند به عنوان یکی از ابزارهای مهم در جهت شناخت رفتارهای جامعه موثر باشد
همه این تغییرات ناشی ازتهی شدن قالب هویت ملیتی وقالب هویت عرف وسنت است. که به دنبال خود مشکلاتی رادرحوزه اقتصاد. اخلاق. فرهنگ وسیاست بهمراه دارد
درفضای مجازی نیز جعل هویت امری بدیهی ومعتنا به است.
عوامل زیادی دراین رویکرد نابهنجار دخیل است.
ازجمله این عوامل:
- جدایی ازباورهای اصیل و اعتقادات
- فقر فکری وفرهنگی وپائین بودن درک نسبت به باورها وآموزه ها
- فقرسواد رسانه ای واجتماعی
- بی تدبیری دولت وحکومت درزیرساختهای آموزشی وتربیتی.و اشتغال وازدواج
- جدایی وبی میلی حکومت ازنخبگان ومهندسان فرهنگی وعدم تعامل وتعاون فی مابین
- تقابل فرهنگی بیگانه وتهاجم به باورها
- عدم مسئولیت پذیری مهندسان فکری وفرهنگی ونخبگان
- جو زدگی وتغییر گرایی به بهانه مدرن گرایی
- درگیریهای سیاسی واقتصادی واجتماعی داخلی ومنطقه ای وجهانی وفرسایش باورها ونیروها
- تبعیض واستبداد و....
درنهایت همه ی این عوامل خلا ناشی ازنشاط وبی سوادی معاشرتهای اجتماعی وبی تدبیری مهندسان فرهنگی این فضاها مشهوداست. خلا همواره جاذب است. ومانند بادکش و اسفنج عمل می کند
درحوزه مجازی نیز کاربران بدلیل وجود خلاهای ناشی ازدوری ازنشاط .بی اطلاعی. عقده حقارتهای شخصی وخلا دوستی ودوستیابی وآزادی های روابط مجازی ،رغبت به تغییردرهویت واقعی خود دارند
اساسا اگر کاربران مطلع باشند که رفتارشان دراین فضا برانگیخته شده از درون ومحتویات باطنی آنهاست هویت مجازی خود را تکریم می کنند.
بهتراست زیر ساختهای فضای مجازی قبل ازاقدامات قهریه به اقدامات آموزشی منعطف شود. باوجوداینکه ازسال1390 درکشورماشورای عالی فضای مجازی تشکیل شده است اما بدلیل نو پا بودن نیازمند به همکاری وحمایت نخبگان ومهندسان فرهنگی جامعه است که باید باتدبیر ومدیریت متقن ، جامعه ی مجازی را به پذیرش قوانین ملی ومذهبی ترغیب و ملزم نماید.
ودردرجه اهم آشنایی باحقوق شهروندی وهویت مجازی باید در قالب گفتمان ساده و تایم های کوتاه دررسانه ها آموزش داده شود. ازاین زاویه ی نگاه سواد رسانه ای جامعه ما نیازمند تقویت ودقت وظرافت است....
حمیدرضاابراهیم زاده
مازندران
اول اردیبهشت 1392
تمامی حقوق مربوط به این اثردر انحصارمولف محفوظ می باشد
» مشاهده ادامه مطلبباشرف ها
شرف هر هویتی به پشتوانه های معنوی آن هویت معتبراست.
شرف پارسایان ،پارسایی ومحتویات اخلاقی وپنداری اوست که به لباس و جنسیت وسن واحوال مادی او ربطی ندارد
بقول شیخ اجل سعدی:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت...
اساس وبیس هرکسی شرف و نجابت اوست که همه ی این شرافتها معنوی است
کسی به صد تن طلا قسم یاد نمی کند.
کسی به یکصد هزارمیلیارد دلار وجه نقد قسم یاد نمی کند
اما به جان مادرش، به خاک و ارواح امواتش ، به کتاب خدا، به جان وناموس و...قسم یاد می کند وقسامه ایجاد می شود
قسم خوردن ها ی منفی یا مثبت یعنی کشاندن قداست شرافت روی میز قضاوت.
***
درروایت داریم اماکن شریفه به شرافت موضوع مورد بحث آن مکان شریف می شوند:
شرف المکان بالمکین
شرف خانه ی خدا. مقبره رسول خدا و عتبات عالیات؛ به قداست خدا ورسول و گلگون کفنان قرارگرفته در آن جا و صاحبان آن مکان مرتبط است نه به ضریح مطلا و نه پارچه ها و سنگ ورنگها وآینه کاری ها وگچ بری ها وشیشه های قیمتی آن مکان.
اگر عتبه ومنبری بوسیده می شود بخاطر روح حاکم برمنبروعملکرد معنوی آن عتبه وکتاب ومنبر و چوب وسنگ است.
وگرنه صرف بوسیدن عتبه شرک بوجود می آید حتی به دور خانه وحرم امن الهی گشتن وخدا را حس نکردن هم شرک آفرین است.
شرف بقعات واماکن متبرکه وعتبات به ارزشها وکرامت صاحبان بناهای یادبود متکی است...
رسالت نبی اکرم برای این مقدس است که در جهت اعتلای انسان وارزشهای انسانی این بعثت بزرگ رخ داده است.
وگرنه حکمران وسیاس به اندازه کافی وجود داشت که مردم را به بردگی بکشانند.
اماانسان کاملی را مبعوث به انجام وظیفه نمود تا خدمتگزار شرافت انسان باشد ونه فرمانفرمای انسان:
لست علیهم بمصیطر – غاشیه 26
دین در خدمت انسان است نه انسان در خدمت دین
دین ودینداری موقعی شرافت دارد که ارزش متعالی انسان را مورد اقبال ورشد قرار دهد نه اینکه فرمانروای امت باشد
موقعی دینی تاج سر مردمان می شود وشرافت می یابد که شرافت وقداستش درجهت اعتلای انسانیت موثر باشد.
نه تحقیرکننده وتحریف کننده و در بند کشنده انسان.(اعراف157)
بنابراین دین وقرآن وخدا ورسول شرافت های ذاتی انسان هستند
وانسان به شرافت خود می بالد چون محتویات وعصاره وجودیش مقدسات است.
پروردگار بهترین چهره را در رخساره انسان بوجود آورد وازدم خود بر کالبد انسانیت دمید تا بگوید روح من در درون ووجود توست. اورا جانشین خود قرار داد تا بگوید او شرافتش ازمن است...
حرمت آبروی مومن را شریف تر ازحرمت کعبه قرار داد تا بگوید بهای انسانیت صالح من هستم
خودرا خونبهای معشوق خود قرار داد تا بگوید همه چیزش من هستم
کشتگان خنجر تسلیم را
هرزمان از غیب جانی دیگراست
عقل کی داند که این رمز ازکجاست
کاین جماعت را زبانی دیگراست (لوایح عین القضات)
پس همه انسانیت جان خداست. ثمره خداست عشق خداست.
عالمی که کائنات وهستی اش برای عزت وشرف انسان است .نه مکان شناس است ونه زمان بردار.
منزل عشق ازمکانی دیگراست مرد معنا را نشانی دیگراست (مولا احمد جام)
ازاین رو شرافت وکرامت انسان مستقیما با اراده واشتیاق رب اعلی مرتبط است.
والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده
21 بهمن1393
* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ است
» مشاهده ادامه مطلب