چکیده :

استفاده از بيان غيرمستقيم و نمادپردازي در ادبيات فارسي پيشينه­اي ديرينه دارد. شاعران كلاسيك براي بيان مفاهيم عرفاني و صوفيانه از نماد استفاده فراواني كرده­اند. در دوران معاصر از آنجا كه ديد شاعران آفاقي­تر از شعراي سنتي است و انديشه­هاي سياسي و اجتماعي در ذهن آنان بر انديشه­هاي فردي وديد انفسي غلبه دارد، كاربرد نمادها نيز دگرگون مي­شود و نماد در شعر معاصر براي بيان انديشه­هاي سياسي و اجتماعي به كار مي­رود. نمادپردازي سياسي ـ اجتماعي پديده­اي جديد است كه آغازگر آن نيماست، اما اين فن در دوره­هاي بعد توسط پيروان مكتب نيما، به ويژه احمد شاملو، تداوم مي­يابد. شاملو به صراحت در كلام علاقه­اي نشان نمي­داد؛ از اين رو، به منظور گسترش عمق و عرصه معنا در اشعارش از نماد بهره فراواني برده است و نمادپردازي از ويژگي­هاي اساسي شعر اوست. شاملو در نظام نمادپردازي متفكرانه و آگاهانه خويش تلاش كرده است تا نمادهاي تكراري ادبيات كلاسيك را متحول كند و در معناهاي نو به كار گيرد. پژوهش تطبيقي حاضر مي­كوشد تفاوت دلالت معنايي نمادهاي شعر كلاسيك و نمادهاي به كاررفته در اشعار احمد شاملو را واكاوي كند و شيوه­هاي ظهور آن ها را باز نمايد.

کلید واژگان :

شعر كلاسيك؛ شعر معاصر؛ نماد؛ دلالت معنايي؛ احمد شاملو



ارزش ریالی : 600000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک