واژۀ علم در دورههای گوناگون تاریخی متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر هر دوره تطور معنایی پیدا کرده و در معانی مختلفی بهکار رفته است. بررسی معناشناختی این واژه، در تاریخ قبل و بعد از اسلام، نشاندهندۀ کاربرد آن در معانی متفاوت و حتی متضاد است. بدین معنا که در دورۀ جاهلیت، متناسب با فضای فکری و فرهنگی حاکم بر جامعه، معنایی که از علم دریافت میشد با معنای آن در دورۀ اسلامی متفاوت بوده است. از بین متون جاهلی، «معلقات سبع» بنابر درجۀ اهمیت و قدمت تاریخی آن میتواند به معناشناسی این واژه متناسب با فضای فکری جاهلیت کمک کند. در دورۀ اسلامی نیز تطور معنایی علم را میتوان در «آیات قرآن»، به عنوان منبع مهمی که اصول و اندیشههای اسلامی از آن نشئت گرفته، پی گرفت. در این پژوهش، با استفاده از روابط معنایی در دو بُعد «تقابل معنایی» و «هممعنایی» سعی شده واژۀ علم در دورۀ جاهلیت و اسلام معناشناسی شود. در روش تقابل با استفاده از کلمات و واژههایی که در تقابل با علم در بافت متن بهکار رفته معنای علم استخراج شده است و در روش هممعنایی نیز با استفاده از واژههایی که در بافت متن به عنوان واژۀ جایگزین علم بهکار رفته معنای علم بهدست آمده است. در دورۀ جاهلیت، بیشترین معنای علم را میتوان در تجربیات فردی و سطحی از آگاهی نسبت به محیط پیرامون مشاهده کرد، در حالی که در آیات قرآن معنای علم ابعاد معرفتی و شناختی پیدا کرده است.
کلید واژگان :علم؛ معناشناسی؛ جاهلیت؛ معلقات سبع؛ قرآن؛ بافت متن
ارزش ریالی : 600000 ریال
با پرداخت الکترونیک