گریماس از ساختارگرایان و نظریه پردازان نشانه شناسی، با تأکید بر ساختار روايت کوشید با عبور از رویه یا سطح و ساختار متن، به لايههاي درونی آن دست یابد. رویکرد اصلی گریماس، يافتن ارتباط ساختاري پنهاني است كه در فرايند توليد معنا مؤثر است. در حقیقت، نويسنده با ايجاد نوعِ خاص روايت و راوي در داستان خود، سلسلهاي زنجيرهوار از «فرستنده/ پيام/ گيرنده» را به کار میگیرد و با ایجاد ساختاری درست و منسجم برای یک داستان به زیبایی اثر میافزاید. بنابراین، نگارنده در این مقاله بر آن است، با کاربرد شیوههای جدید تحلیل داستانی؛ نقد روایتی (استفاده از فرایند پایدار و ناپایدار) و الگوی کنشگر گرماس یکی از داستانهای برتر نادر ابراهیمی؛ کلاغ ها، را مورد بررسی قرار دهد و به یاری روایتشناسی، ساختار و مناسبات درونی نشانههای متن و با کاربرد نشانهشناسی، ارتباط بین شخصیّتهای داستانی را تبیین کند و به این ترتیب زمینهای را برای آشنایی با اندیشههای نادر(= ناب) و شناخت شیوهی داستانپردازی اين نويسنده فراهم آورد.
کلید واژگان :داستان، الگوی کنشگر، شخصیّتپردازی، روايت، طرح، فرايند پایدار و ناپایدار
ارزش ریالی : 600000 ریال
با پرداخت الکترونیک