چکیده :

انسان از دیرباز برای شناخت حیات و اجزای هستی به هر وسیله ای چنگ می زده و در آن، اندیشه، تعمّق و تجربه می کرده تا با دریافت و ادراک ابهامات و گشودن رازهای هستی و به دنبال آن، هرچه وسعت بخشیدن به قدرت درک و دریافت خویش، سایه ها و تاریکی های حیات را بزداید و روشنایی را جایگزین نماید و حرکت خود را با حدّاکثر توان، با هدایت انوار راستین، ثابت و برقرار و مُتیقّن سازد. در این راه، تحقیق و پژوهش و اندیشه ی انسان علاوه بر تحقیقات و بررسی های عینی و تجربی، در معانی غیر عینی، ادراکی، اِشرافی و اِشراقی نیز طریقی بر آرزوی حصول و وصول عالی تر، والاتر و ژرف تر بدان بوده است. در این مقاله، شرحی مختصر بر سیر و سلوک معنوی و معنایی یک انسان، در تألیف داستان گونه ی آوای هستی به تقریر آمده است. سیر وسلوک این انسان در منظری از گفتگوی عشقِ وی با ذرّات و عشقِ ذرّات عالَم (از شن ها، فلزات، سنگ ها و جواهر و سایر جامدات و نیز گُل ها و گیاهان، میکروب ها، پرندگان، آبزیان، جانوران دیگر، و هم چنین آب، آتش، خاک، باد، تا زمان و مکان و فرشتگان) به مشاهده و بیان کشیده شده است. انسانِ این داستان، نماینده ای تام است از انسان ها فارغ از هر تفاوت و تبیینی از رنگ و نژاد و قوم و ملیّت و جنسیّت و دین و مذهب. او به هیچ گروه خاصّی تعلّق ندارد و صرفاً یک انسان است.

کلید واژگان :

انسان؛ دانایی معنوی؛ مشاهده ی هستی؛ عشق مطلق؛ واقعیّت و حقیقت؛ عالَمِ بی نهایت



ارزش ریالی : 150000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک