چکیده :

انسان‌خداگونه، فارغ از شیوۀ تبیین، از آموزه‌های مشترکِ تصوف، مرکبه و قبالا، و گنوسی است. وجوه اشتراک و اختلاف این ایده در قالب طرح نمونۀ قدسی از انسان، تحتِ تعابیری مانند آدام قَدْمون، آنتروپوس و آدم اول در عرفان یهود، گنوسی و صوفیه دیده می‌شود. پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی ایدۀ مزبور اختصاص دارد. نتایج نشان می‌دهد که با وجود وجوه مشترک، در میان این ایده‌ها تفاوت بنیادین می‌توان یافت. ناتوانی گنوسیان در تفکیک خدای متعال از نخستین آفریده‌اش (آنتروپوس)، آنها را به‌سمت دوگانه‌پرستی سوق داده است. مرکبه نیز اگرچه کوشيده‌اند تا مرز بین خدای یکتا و آدام قدمون را حفظ‌کنند، در عمل نتوانسته‌اند آن دو را از هم تفکیک کنند. قبالائیان در عین باور به توحید، با طرح نظریۀ «ان سوف» و عجز از بیان نسبت آن با یهوه، امکان اتهام به لغزش از محور توحید را در باورهای خود به‌وجود آورده‌اند؛ اما درصدد زدودن غبار این اتهام برآمده‌اند. در میان صوفیه، هرچند شباهت عقل اول به خداوند سبب شده است تا برخی مشایخ در پندار خویش عقل اول را در جایگاه خداوند بیابند، اما تمسک به توحید، در نهایت آنها را به خدای متعال رسانده است.

کلید واژگان :

گنوسی، مرکبه، قبالا، صوفیه، آدام قدمون، آنتروپوس، حقیقت محمدی



ارزش ریالی : 350000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک