چکیده :

خیر و شر و نسبت آن­ها با مبدأ هستی، و صدورشان از اصل واحد یا اصول دوگانه یا چندگانه مهم­ترین بحث در آموزه‌های مکاتب عرفانی است. تصوف و قبّالا نیز متأثر از آبشخورهای فکری خود دربارۀ وجود خیر و شر و نسبت آن ­دو با یکدیگر و نیز منشأ صدور آن­ها و اصالت یا نسبیت­شان در عالم دیدگاه­های ویژه‌ای دارند که نوشتار حاضر در صدد تبیین تطبیقی این دیدگاه‌ها است. صوفیه و قبالا خداوند را خیر محض می‌دانند و در عین ­حال نمی‌توانند وجود شر را در این عالم انکار­کنند. در این میان، صوفیه با تمسک به مفهوم نسبیت، تناقضی را که از نسبت دادن شر به خیر محض پدید ­می­آمد، حل­ کرده‌اند؛ اما بیشتر قبالائیان این تناقض را نادیده ­گرفته و شر را مستقیماً به خدا نسبت­ داده‌اند. بزرگان صوفیه خیر را امری ذاتی و شر را عَرَضی می‌دانند اما قبالائیان، برخی شر را نیز ذاتی می‌دانند و برخی دیگر، مانند صوفیه، شر را ناشی از محدود ­بودن موجودات می‌پندارند.

کلید واژگان :

تصوف، خیر، شر ، قبالا.



ارزش ریالی : 350000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک