اهميت نقش علوم انساني در تحقق چشم انداز بيست سالهي كشور بر صاحب نظران علم و فنآوري پوشيده نيست. بي ترديد ارتقاي توليدات اين حوزه از دانش ميتواند مسير پيشرفت عالمانهي كشور را به سمت اهداف عالي نظام سياسي هموار سازد. به وضوح ميتوان ادعا نمود در ايران، تقدم ساير علوم نسبت به علوم انساني حتي در حوزههاي تصميمگيري فرهنگي و اجتماعي وجود دارد. همچنين، نظام ناكارآمد ارزشگذاري و امتيازدهي به فعاليتهاي علمي در حوزهي علوم انساني، كثرتگريزي در انديشهورزي و ضعف خودباوري از موانع پيشرفت اين علوم و در نهايت مساله محور نبودن آن گرديده است. به عبارتي، ما علوم انساني داريم ولي اين علوم نتوانسته پاسخي به مسائل ملموس دهد. با توجه به اهميت علوم انساني در تمامي عرصههاي زندگي بشري اما خلق اين نوع دانش در كشور دچار نوعي كندي است و از كاربرد آن نيز چندان رضايتي وجود ندارد. در مقالهي حاضر سعي بر آن است تا با استفاده از رويكرد انتقادي كه باب خلق ايدهها و نظريات نوين را باز ميكند به تجزيه و تحليل نقش علوم انساني در توليد علم پرداخته و رويكرد انتقادي در توليد علم در حوزهي علوم انساني را نيز بيان نماييم.
کلید واژگان :علوم انساني، توليد علم، رويكرد انتقادي.
ارزش ریالی : 500000 ریال
با پرداخت الکترونیک